English Version
This Site Is Available In English

پس از سی‌سال، زندگی ما رنگ‌ تازه‌ای گرفت.

پس از سی‌سال، زندگی ما رنگ‌ تازه‌ای گرفت.

از خداوند مهربان سپاسگزارم که آقای مهندس دژاکام و کنگره ۶۰ را سر راهم قرارداد. ابتدا مسافرم وارد کنگره شد و بعد از گذشت چند ماه، یک روز صبح جمعه من هم همراه او به پارک رفتم. منی که چند سال برای بچه‌دارشدن تلاش کرده بودم و با صرف هزینه‌های فراوان و گذشت چند سال از عمرمان دیگر خسته و ناامید شده بودم، حتی قصد ادامه درمان را نداشتم؛ چرا که استرس باعث شده بود داروها تأثیری نداشته باشند. به اصرار مسافرم، برای آخرین بار رفتیم و من بدون هیچ امیدی، تنها برای دل او همراهی‌اش کردم. آن روز جمعه را هرگز فراموش نمی‌کنم. وقتی به پارک رفتم و با خانم‌های مسافر آنجا آشنا شدم، برخورد گرم و محبت‌آمیزشان باعث شد انرژی مثبت فراوانی بگیرم. پس از آن به کنگره آمدم، در جلسات شرکت کردم، راهنما انتخاب کردم و وارد لژیون شدم. هر جلسه به من امید و آرامش بیشتری می‌بخشید.

وقتی صحبت‌های جناب مهندس و آموزش‌های خانم فاطمه، راهنمای عزیزم را می‌شنیدم، درس‌های بزرگی می‌آموختم. به‌تدریج تمام داروهایی که پزشکم تجویز کرده بود و اغلب خواب‌آور بودند کنار گذاشتم و شروع به استفاده از D.sap کردم. پس از چند ماه، زمانی که برای آزمایش و گرفتن جواب رفتیم، خانم دکتر با تعجب گفت: «معجزه شده! چه دارویی استفاده کرده‌ای؟» و من پاسخ دادم: داروی محبت، عشق و  D.sap که فقط در کنگره ۶۰ پیدا می‌شود. چند ماه بعد، خداوند یک فرشته زیبا را به خانواده ما هدیه داد. پس از ۳۰ سال، زندگی ما رنگ‌وبوی تازه‌ای گرفت و بزرگ‌ترین معجزه زندگی‌ام بعد از رهایی مسافرم، تولد دختر نازنینم بود. هر روز از خداوند سپاسگزارم که کنگره ۶۰ و مرد بزرگ و دلسوزی همچون آقای مهندس دژاکام را سر راه ما قرارداد؛ کسی که این بستر ارزشمند را فراهم کرد و معلم‌های مهربانی را در این مکان مقدس گرد هم آورد تا گم‌کرده راهی چون من آموزش بگیرد و آموخته‌هایش را در زندگی به کار ببرد.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
ویراستاری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون اول)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .