English Version
This Site Is Available In English

مرگ پایان حیات نیست

مرگ پایان حیات نیست

من در گذشته فرمانبردار خوبی نبودم و در زمان مصرف مسافرم وجودم لبریز از کینه و نفرت شده بود، همواره زبان من مانند یک شمشیری تیز و برنده بود. با وجود سختی‌های زندگی و اعتیاد مسافرم از زمین و زمان گله داشتم؛ زیرا از زندگی بدون هدف خسته شده بودم و رسیدن به خواسته‌های خود را غیر ممکن می‌دانستم.

همواره در ذهن خود تصور می‌کردم که معتادان عقل ندارند و درحال عذاب بودم و مرگ را به نابودی و فنا می‌دانستم. همه مسئولیت‌های زندگی را به دوش کشیده بودم و هیچ مسئولیتی به مسافرم نمی‌دادم؛ زیرا فرمانبردار خوبی نبودم، این منیت بود که اجازه نمی‌داد از عقل خود فرمانبرداری کنم، البته دلیل مسئولیت‌های بسیار من این بود که می‌دانستم اگر سخنی مسافرم می‌زند یا تصمیمی می‌گیرد، اشتباه است.

در اوایل ورودم به کنگره حس‌های من بسیار بسته بود و منیت داشتم، به همین دلیل فرمانبرداری برای من کار سختی بود، من همواره به نتیجه آن فرمان توجه نمی‌کردم و فقط برای این که تایید شوم، انجام می‌دادم؛ زیرا نپذیرفته بودم که چرا انسان باید فرمانبرداری کند. با گذشت زمان و آموزش‌ها پی بردم که برای پیشرفت و ارتقا خود باید فرمانبرداری کرد و غول بزرگ منیت را از میان برداشت تا درخت دانایی من رشد کند.

در جنگل زور حیوانی که بیشتر است، فرماندهی می‌کند و حیوانی که ضعیف‌تر است، فرمانبرداری می‌کند؛ اما در مرحله انسانی داستان کاملاً متفاوت است. استاد امین می‌فرمایند: علت اندوه‌ها و شادی‌ها فرمانبرداری و فرماندهی است. زمانی که یکی از توانایی‌های انسان ارتقا پیدا می‌کند، احساس شعف و شادی به او دست می‌دهد، نمونه آن همان رهایی مسافران از دام اعتیاد است.


نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی حافظ

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .