بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی برای اولین بار سه سال پیش با کنگره۶۰ آشنا شدم و قدم در این مکان گذاشتم آدمی بودم پر از دیدگاههای مختلف با ذهنیتی پر از دغدغه و جوابهای نامعلوم، آموزشهایی داشتم که تکمیل نشده بود درست مثل فردی که از مقطع دبیرستان وارد دانشگاهی شده که هنوز نمیداند چگونه باید با محیط سازگاری داشته باشد، افراد را بشناسد، استاد را بشناسد، بتواند درست درس ها را پاس کند... تقریباً یک سالی را به همین منوال گذراندم، فقط آمدم و رفتم و شنیدم و سکوت کردم، نظارهگر بودم تا بتوانم از این حالت گنگی در بیایم، بفهمم تا قدرت انتخاب داشته باشم و تصمیم بگیرم و دقیقاً به همین وادی فرمانبرداری تا فرماندهی رسیدم؛ آموزشهای دریافت شده کمک میکرد برای تکمیل آگاهی هایی که خارج از کنگره برایش تلاش کرده بودم و باعث میشد یک انتخاب آگاهانه داشته باشم و از یک نیروی بیرونی مثل راهنما فرمانبرداری کنم در واقع این رهایی از تاریکی که برای من بسیار شیرین بود باعث شد تسلط بر ذهن و جسمم با تبعیت از راهنمایی عقل و راهنمایی خودم داشته باشم مسیری که بسیار دشوار ولی لذت بخش بود برای من. وقتی از تاریکی به سمت نور قدم برمیداریم و اتفاقات شیرینی رخ می دهد، متوجه می شویم که تغییرات اتفاق افتاده و این انگیزه و تبدیلات درون تو شروع به شکوفه زدن کرده است و احساس خوشحالی و روشنی رو مشاهده میکنیم. در تاریکی و ناآگاهی انسان فرماندهی و توانایی انجام بسیاری از کارها را از دست میدهد. فرمانبرداری کار بسیار سختی است، چون نفس نمیخواهد از کنترل خارج شود اما با تمرین و ذره ذره این کار شدنی است. وقتی این مرحله طی شد انسان به فرماندهی شهر وجودی خودش هم میرسد یعنی تسلط کامل بر جسم و ذهن خود فرمانبردار خوب بودن، شرط لازم برای تبدیل شدن به یک فرمانده خوب است. امیدوارم و از خدا درخواست میکنم که فرمانبردار و فرمانده ی خوبی برای خودم باشم.
نویسنده: همسفر رویا، راهنما همسفر شیدا(لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر ستاره، راهنما همسفر شیدا(لژیون دوم)
ویرایش: همسفر نرگس، راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
99