جلسه هشتم از دوره چهل و چهارم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنما مسافر داود، نگهبانی مسافر حشمت و دبیری مسافر سیفالله با دستور جلسه "دانایی، دانایی مؤثر و سواد" در روز سهشنبه ۴ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان داوود هستم یک مسافر؛ خوشحالم از این که یک بار در جمع دوستان هستم که با هم بودیم و هستیم، هر کجا باشیم شاید از نظر صور آشکار معلوم نباشد ولی از نظر تفکر همه یکی هستیم، از آقای نگهبان و آقای محسن سپاسگزارم که موقعیت خدمت را برای من فراهم کردند. دستور جلسه "دانایی، دانایی مؤثر و سواد" است. به نظر میرسد ما سه نوع دانایی داریم، دانایی عام، خاص و دانایی مؤثر. ما همه میدانستیم که مصرف مواد و اعتیاد بد است ولی انجام میدادیم، میدانستیم دروغ گفتن بد است ولی دروغهای بزرگ هم میگفتیم، میدانیم غیبت بد است ولی یک نفر غیبت میکند ما پشت او را میگیریم و غیبت میکنیم، یعنی هر کار ضد ارزشی که همه میدانیم بد است ولی انجام میدهیم، این میشود دانایی عام، میدانیم ولی انجام میدهیم و دانایی خاص دانایی که انسان آن چیزی که خودش میداند قبول دارد؛ دیگران را قبول ندارد، نه منطق را قبول دارد و نه قانون را قبول دارد هرچی که به فکر خودش میرسد فقط آن را قبول دارد، که این دانایی خاص میشود. دانایی مؤثر دانایی است که دیگر این دانایی خاص و دانایی عام به کار نمیآید، دانایی یعنی وقتی من میدانم که اعتیاد بد است دنبال میکنم راه درمانش را پیدا میکنم، قبلاً راهی نبود، کنگره نبود و خیلی تلاش کردم شاید چندین بار دنبال ترک کردن اعتیاد رفتم ولی نتیجه نگرفتم و برمیگشتم. اولین بار که اعتیاد پیدا کردم ۲۴ ساعت یک بست میکشیدم یک مدت ترک کردم وقتی دوباره برگشتم دو تا بست شد یعنی هر دفعه که ترک کردم به مواد بیشتری رو آوردم و آخر به ۵ گرم در روز رسید. هر شخص زمانی که بخواهد دانایی به دست بیاورد باید آموزش ببینند. چند دفعه ترک کردم موقعی که ترک کردم ۴۰ روز متادون مصرف میکردم و آب داخل آن می ریختم میگفتند این خیلی راحت تریاک را از بدنت بیرون می برد ولی تخریبهای بیشتری برای من به وجود آورد. من با ۵، ۶ ماه سقوط آزاد به کنگره آمدم، دیگر به تریاک میلی نمیرفت ولی سیستم بدنم طوری به هم ریخت که دکتر اعصاب و روان رفتم، هر کجا رفتم مدام بدتر میشدم تا زمانی که برای فیزیوتراپی به تهران رفته بودم پسرم یک رفیق داشت با هم شریک بودند او خودش اعتیاد داشت و داشت در کنگره سفر میکرد پسرم برای او صحبت کرده بود که پدرم چند وقت تریاک میکشیده حالا چند وقت نکشیده، دوستش گفته بود فقط راه درمانش کنگره ۶۰ است. به او شربت OT میدهند کم کم از آن کم میکنند تا به صفر میرسد. پسرم گفت چند وقت نکشیده حالا دوباره برود OT بخورد؟ پسرم آمد به من گفت من در حقیقت کنگره را با جای دیگر اشتباه گرفته بودم یعنی فکر میکردم کنگره ۶۰ هم مثل ان جی اوهای دیگر است و قبول نمی کردم، خودش آمد یک نیم مشاوره با من کرد، قوانین کنگره را برای من گفت مثل بیرون از کنگره روابط برقرار کردن، تلفن دادن، روابط کاری، پولی همه ممنوع است. من عاشق کنگره شدم اتفاقاً آن موقع کنگره میدان آزادی بود روز جمعه برگشتم و شنبه به کنگره رفتم تازه به دانایی مؤثر تا حدودی رسیده بودم که باید بروم و درمان کنم. اینطور نبود که بگویم اگر شد، شد و اگر هم نشد، نشد! ولی با آن برنامهای که شنیدم که یک چنین جایی هست واقعاً تصمیم گرفتم و آمدم و به درمان هم رسیدم الآن الهی شکر نزدیک ۱۲ سال است در کنگره هستم و دارم به خودم خدمت میکنم هیچ منتی نه به کنگره دارم و نه به افراد تازه وارد؛ فقط منت آن به خودم که هر دفعه به کنگره میآیم با آرامش بهتری به خانه برمیگردم. کسانی که سفر دوم هستند از نظر اعتیاد به دانایی مؤثر رسیدند چو درمان شدهاند و دارند خدمت میکنند. این دیگر از دانایی عام و خاص که به قول معروف نتیجهای نداشت گذشته و به دانایی موثر رسیدیم. پس بنابراین ما یک دانایی داریم، هر لحظه هر نفر در یک مرحلهای از آن هست، مثل نفس می ماند قبل از کنگره می گفتند سه تا نفس مجزا است ولی به کنگره که آمدم دیدم نه، یک نفس در سه مرحله است. زمانی انسان در مرحله نفس اماره است که نفس اماره دستور میدهد که برادرت را برای پول بکش، یک مرحله با رفیقم بلند حرف میزنم پشیمان میشوم که نفس لوامه است و نفس مطمئنه یعنی تفکر میکند و خوب و بد را از هم تفکیک میکند و خوب را انجام میدهد و بد را به قول معروف رها میکند.

از این که به صحبت های من گوش دادید از همه شما متشکرم.
پیادهسازی مطلب: مسافر حسین
ویراستار: مسافر حمید
عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت
مرزبان خبری: مسافر محمد
گروه سایت مسافران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
84