به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان، محمد هستم، یک مسافر.
خدای خودم را هزاران بار متشکرم که لیاقت این را به من داد تا در مسیر کنگره قرار بگیرم. بعضی اوقات در فکر میروم که من کجا هستم؟ آیا در این بعد یا بعد قبلی چه کاری کردهام که خداوند اجازه ورود به کنگره ۶۰ را به من داده است؟
در مدتی که مصرفکننده بودم، روز یا شبی نبود که به پایان دادن به زندگی خودم فکر نکنم. هیچ انرژی و امیدی برای ادامه مسیر زندگی نداشتم. زندگی را همانطور که برای خودم سخت کرده بودم، دوچندان برای خانوادهام سخت کرده بودم. روزی نبود که با همسفرم بحث یا دعوا نکنیم و چه ضربههایی که فرزندم از طریق این بحثها میخورد.
مشکلی که برایم پیش میآمد، شبها از ترس حل کردن آنها تا صبح خوابم نمیبرد. از رویارویی با مشکلاتم وحشت داشتم و هیچ امیدی به حل آنها نداشتم.
صبحها که میخواستم بروم سر کار، قبلش باید مصرف میکردم و این باعث میشد چند ساعت دیرتر برسم و از آن طرف زودتر از سر کار میرفتم. هیچ تمرکزی برای کار نداشتم و روز به روز اعتبارم را از دست میدادم.
هر چیزی که درمیآوردم، خرج مصرف مواد مخدر میکردم. نه تنها هیچ پساندازی نداشتم بلکه وسط ماه نیاز مالی پیدا میکردم و مجبور میشدم کارهایی را انجام دهم که خودم کاملاً میدانستم اشتباه است.
از آقای مهندس دژاکام و راهنمای خودم بسیار سپاسگزارم که با آموزشهایی که به من دادند، نه تنها آن مشکلاتم حل شده بلکه آن حسهای بد جای خود را به حسهای خوب و امید به زندگی و زندگی بسیار شاد با خانوادهام داده است.
به نظرم هیچ حسی در دنیا بهتر از این نیست که یک خانواده شاد کنار هم زندگی کنند. این کار را شاید دکترهایی با ویزیتهای خیلی گران در مدت طولانی نتوانند انجام دهند، ولی کنگره ۶۰ به آسانی و کاملاً رایگان به ما راه زندگی کردن را آموزش میدهد. مجدداً خدای خودم را شاکر و سپاسگزارم و امیدوارم قدردان زحماتی که آقای مهندس و راهنمایم برایم کشیدهاند، باشم.
نگارش: مسافر محمد(لژیون چهارم)
عکس: مسافر علیرضا (لژیون ششم)
تهیه: مسافر هاشم (لژیون پنجم) مسافر احمد (لژیون دوم)
ویرایش، تنظیم و ارسال: مسافر سینا (لژیون یکم)
گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
243