یازدهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان به استادی اسیستانت رابط همسفر سحر، نگهبانی همسفر اسماء و دبیری همسفر محبوبه با دستور جلسه «دانایی، دانایی مؤثر و سواد» روز دوشنبه ۳ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز توفیق پیدا کردم در جمع شما عزیزان باشم و از این منظر آموزش بگیرم. از تکتک خدمتگزاران و اعضاء بابت تمام تلاشهایشان تشکر میکنم و ممنونم که به من فرصت خدمت در این جایگاه را دادید. تکتک دستور جلسات تکرار میشود و چیدمان دستور جلسات طوری است که نقطههای تاریک وجود من را نشانه میگیرند و تکرار آن نیاز من است؛ چون این تکرارها نیاز ما است و هر بار برداشت ما متفاوت است و به صورتی راه را برای ما باز میکند. اگر همسفری هستم که زندگیام دچار مسائل و مشکلاتی شده است اینجا هستم که تغییر کنم؛ پس اگر قرار است تغییر کنم، باید از تکتک دستور جلسات آموزش بگیرم و در این مسیر بتوانم به خوبی حرکت کنم. دستور جلسه قبلی چه بود؟ وادی ششم بود. ما در وادی ششم یاد گرفتیم که عقل را بهعنوان یک فرمانروا در شهر وجودی خودمان داریم و سربازهایی که در کنار فرمانروا هستند همان دانایی ما هستند.
در جزوه جهانبینی یاد گرفتیم دانایی سه ضلع دارد: آموزش، تفکر و تجربه؛ پس من اگر فقط بخواهم در یک ضلع رشد کنم، مثلاً فقط یک جا بنشینم شروع به فکر کردن و خیالپردازی کنم؛ حتی فکرهای خیلی مثبت ولی آموزش نبینم یا آن را تجربه نکنم این من را به جایی نمیرساند. رشد و تشخیص زمانی اتفاق میافتد که روی هر سه ضلع کار کنم و از موانع عبور کنم. هر زمان این سه ضلع با هم رشد کرد یعنی من دارم به انجامها دست پیدا میکنم؛ یعنی به جایی میرسم که در مرحله تشخیص قرار میگیرم. تعریف دانایی چیست؟ «تشخیص خواستهها با هر ماهیتی، با هر شکل و لباسی میشود دانایی»؛ ولی دانایی بستگی به حس ما دارد. آقای مهندس در سیدی اخیرشان سیدی «احساسات» خیلی زیبا در مورد حس عنوان کردند که حسهای ما از دریافتها و تفکرات ما نشأت میگیرند؛ پس مسئله آموزش برای من بسیار حیاتی است تا بتوانم تفکر، تجربه و دریافت داشته باشم و خداراشکر که در کنگره مسیر دریافت بهترین آموزشها باز شده است.
آقای امین میگویند زمانی به قدرت تشخیص میرسیم که بدانیم در کدام ضلع ضعف داریم؛ نه اینکه فقط روی یک ضلع که قویتر هستیم کار کنیم و اگر اینطور باشد روزبهروز قدرت تشخیص کمتر میشود. اینجور نیست که ما بگوییم در مثلث دانایی من فقط روی تفکرم کار کنم؛ چون تفکر کردن را یاد گرفتهام؛ پس فقط این ضلع را بگیرم و جلو بروم؛ خب این ضلع هر روز بزرگتر میشود و من نه دست به عملی میزنم، نه آموزشی میگیرم و نه تجربهای میکنم، آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ ولی برعکس آن اگر نگاه کنم که من در کدام یک از ضلعها ضعف دارم؟ همیشه خیال میکردم دانایی همه جانبه تنها به سواد و تحصیلات بالاست. وقتی اولین بار در جلسه عمومی وارد کنگره شدم حالم خیلی بدتر از یک مصرفکننده بود. به مسافرم گفتم نکند قرار است کسانی که خودشان اعتیاد داشتند تو را درمان کنند و خانوادههایشان به من کمک کنند؟ به همین بهانه قهر کردم و رفتم و ۳ ماه کنگره نیامدم؛ چون خیال میکردم یکسری پزشک یا کسانی که خودشان تجربهای از مصرفکننده ندارند یا خانواده مصرفکننده نیستند، باید به من و مسافرم کمک کنند، در صورتی که نمیدانستم اگر راهنمایان در کنگره موفق هستند؛ چون خود در این مسئله به دانایی و دانایی موثر رسیدهاند.
آقای امین در یکی از صحبتهایشان در مورد این دستورجلسه گفتند که چرا خیلیها سواد دارند، مدارک تحصیلی بالا دارند؛ ولی کاری از دستشان برنمیآید؟ بهخاطر اینکه آن حس را ندارند، حسی که ما داریم روی آن کار میکنیم و برای همین تشخیص را هم ندارند؛ خیلیها سواد دارند؛ اما دانایی ندارند، فقط توهم دانایی دارند؛ بنابراین جایی که پذیرفتم کسی که خودش مسئلهای داشته، کسی که خودش رنجی را پشت سر گذاشته است و از آن رنج عبور کرده است، از خودگذشتگی کرده است و توانسته است از سه ضلع منیت، ترس و ناامیدی خود عبور کند؛ میتواند داناییاش را به دانایی مؤثر تبدیل کند. در واقع این دستور جلسه نکته مهمی که دارد یا درس بزرگی که برای من دارد این است که به قول آقای امین انسان به دانایی نمیرسد مگر اینکه از لایه سختیها و رنجها عبور کند؛ پس ما نمیتوانیم رنج را حذف کنیم و سفر بدون سختی باشد و همهچیز به کامم باشد تا مسافرم رها شود، همه چیز به کامم باشد تا کنگره بیایم و راهنما بشوم، سختی در مسائل زندگی ما تنیده شده است، ما باید یاد بگیریم چهطور سلاح دانایی به دست بگیریم و بتوانیم از این موانع عبور کنیم.
اِنشاءالله همه ما بتوانیم به بهترین شکل حرکت کنیم و بدانیم اینطور نیست که همه به ما ضمانت داده باشند که در این مسیر هیچ سختی برای شما پیش نمیآید و شما فقط با خوشی بیا و برو، خیلی وقتها ممکن است همه چیز خوب باشد؛ ولی ما باید امتحان شویم. در سیدی «احساسات» استاد میگویند: «حیات از شروع نقطه تا به انتهای هر نقطه امتحان دارد.» امیدوارم جوری حرکت کنیم که به خوبی شاگردی کنیم و از این امتحان درست بیرون بیاییم؛ حالا چه سفر اولی هستیم، چه سفر دومی، چه در جایگاه خدمتی هستیم. پایمان را در کفش مسافرمان نکنیم، از مسیری که به ما دادهاند لذت ببریم، جایی که باید در مقابل مسافر سکوت کن میخواهیم، واقعاً سکوت کنیم، بگذاریم کار و سفرش را انجام بدهد؛ اگر همسفر دانایی بشویم، باید به مرحله تشخیص برسیم؛ آیا با یک سری دخالتهای بیجا که در کار مسافران میکنیم یا سرک کشیدن در یک سری مسائل ما میتوانیم به آن تشخیص و به آن حال خوش برسیم؟ اصلاً اینطور نیست.

مرزبانان کشیک: همسفر فرحناز و مسافر حسین
تایپیست: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
473