جلسه سوم از دوره هجدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ساوه به استادی اسیستانت مالی همسفر صبا، نگهبانی همسفر فخری و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «دانایی، دانایی موثر و سواد» روز دوشنبه ۳ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوندا دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصندههای آسمانی است و روح ناآرام ما خواستار رهاییست، نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را میستاییم و تنها تو را ستایش میکنیم، برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر. خدا را هزاران بار شکر میکنم که امروز در تقدیر من قرار داد تا در نمایندگی ساوه باشم و واقعاً خوشحالم که امروز توانستم در این نمایندگی حضور پیدا کنم. انشاءالله که این جلسه مثل همه جلسات کنگره۶۰ پر خیروبرکت باشد و همه ما برداشتهای خوبی از این جلسه داشته باشیم و حس خوبی از این جلسه با خودمان ببریم که بتواند راهمان را در ادامه مسیر روشن کند. از ایجنت و مرزبانها بسیار سپاسگزارم.
دستور جلسه امروز در دو بخش است یک پیمان مرزبانی و دیگری دانایی، دانایی مؤثر و سواد؛ اما معمولاً این واژهها در کنگره عنوان میشود و عموم مردم بیرون از کنگره آشنایی با این عناوین ندارند که من میخواهم بروم مدرک دانایی یا مدرک دانایی مؤثر بگیرم؛ زیرا این اصطلاحاتی هست که مختص کنگره۶۰ است. شاید ما خواستهای خیلی زیادی برای تغییر و برای رشد داشتیم که این علوم در اختیار ما قرارگرفته است. من بهشخصه فکر میکنم که علمی که ما داریم یاد میگیریم با آنچه در سطح جامعه است، فاصلهای 100 یا 200 ساله دارد؛ زیرا هنوز شاید ما به یکزبان مشترکی با افراد جامعه نرسیدهایم. وقتیکه میخواهیم مثلاً راجع به جهانبینی که در کنگره۶۰ وجود دارد صحبت کنیم و خداوند ما را دوست داشته و علومی که شاید زیرساختش ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال دیگر برای مردم بود، الآن در اختيار ما قرارگرفته و بابت تکتک آموزشهایی که در کنگره۶۰ میگيريم و ما را برای داناتر شدن بهشدت آماده میکند خدا را شکر کنیم.
من دوستی داشتم فوقلیسانس روانشناسی داشت و خودش استاد دانشگاه بود و از این کارگاههای موفقیت برگزار میکرد، خیلی اهل کتاب و مطالعه بود، خیلی کلاس و سمینار شرکت میکرد و از سایتهای مختلف آخرین اخبار و اطلاعات را بررسی میکرد؛ یعنی اهل سواد بود کارگاههای موفقیت و زوجدرمانی هم میگذاشت و اعتقادش هم بر این بود که خانوادهها ساختار پیدا کنند و موفق باشند و مجرد بود، وقتی این شخص ازدواج کرد یک هفته بعد از ازدواجش وقتی با من صحبت کرد گفت تمام کتابهایم را دور ریختم. گفتم: چرا؟ گفت به خاطر اینکه من با همه آن علم و دانشی که داشتم نمیتوانستم حتی بهاندازه یک ماه زندگیام را جلو ببرم با اینکه خودم آنهمه درس زندگی موفق، سازگاری و بخشش میدادم؛ ولی وقتی خودم وارد عمل شدم واقعاً نتوانستم و قصد جدایی داشت. واقعیت این است که سواد خیلی نمیتواند از گذرگاههای سخت و در میدان عمل به ما کمک کند برای همین است شما میبینید شخصی در زمینههایی اطلاعات خیلی بالایی و در حوزههایی علم بسیاری دارد؛ ولی در عمل کردن در همان حوزه ممکن است خیلی موفق عمل نکند.
شاخههای بسیاری هم در سواد هست. بعضی سوادها بسیار فنی هستند؛ ولی ما در اینجا چیزی که صحبت میکنیم فنی نیست، مثلاً ریاضیات، فیزیک، شیمی و مهندسی فنی هستند؛ ولی ما اینجا راجع به علم زندگی کردن صحبت میکنیم و علم رسیدن به تعادل و تعامل با دیگران و جهانبینی صحبت میکنیم و در راجع به چیزهای فنی صحبت نمیکنیم. من خودم از همان اول به فهمیدن خیلی علاقه داشتم و دوست داشتم خیلی بفهمم و یاد بگیرم؛ چون میدانستم خیلی چیزها نمیدانم. انسان از کجا میفهمد؟ از مشکلاتی که با آن گره میخورد؛ یعنی شما با آن مسائل که درگیر میشوید میفهمید که چه قدر نمیدانید. هر مسئلهای که در مسیر انسان قرار میگیرد نشان میدهد که شما نیاز دارید که بیشتر بدانید، خب من هم مطالعه زیاد میکردم و قبل از کنگره کتابهای متعدد بسیاری مخصوصاً در حوزه روانشناسی میخواندم؛ ولی باز با ناامیدیها، اضطرابها، جنگها و مسائلی که خودم با همسرم داشتم نمیتوانستم کنار بیایم تا اینکه وارد کنگره۶۰ شدم و با مقولهای به اسم دانایی آشنا شدم.
ما هر چه دانش در زمینه دانایی داریم از استاد امین داریم، هر صحبتی که در جلسه میکنم صحبتهایی هست که از آقای امین و از اساتید شنیدهایم و از خودمان هیچ صحبتی در رابطه با دانایی و دانایی مؤثر نداریم و من فقط تجربیات خودم را میگویم. آمدیم و دیدیم نگاه کنگره اصلاً فرق میکند و همین من را جذب کرد. شما گاهی میبینید که هزار تا کلیددارید؛ ولی با یکی هم نمیتوانید دری را بازکنید، پس میفهمید که کلاً مسیر را اشتباه آمدهاید و من بااینهمه کتابی که خواندم و حتی خیلی قرآن میخواندم و نگاهم به قرآن و ظرفیت درک تدوینی که در قرآن بود را داشته و فقط به واژهها اکتفا میکردم یا اینکه خواندن قرآنم بیشتر معامله گرایانه بود.
آمدم با مقوله جهانبینی کنگره آشنا شدم و بهترین سیدی که روی من خیلی اثر گذاشت نقش همسفر بود که به من کمک کرد و از همان اول آقای امین فرمودند: ما نقش مکمل داریم، وقتی به کنگره میآید، عنوان تازهوارد و سفر اولی، اولین چیزی که باید بهعنوان دانایی یاد بگیرد؛ یعنی سوادش را کسب میکند، بعد در مسیر حرکت میکند تا به دانایی برسد و اینجا باید بفهمد من تا الآن هر چه بودهام نمیدانستم نقشم چه بود؛ ولی الآن نقش مکمل دارم، نقش مکمل یعنی نقشی که کاملکننده است و بسیار مهم حالا در این نقش مکمل باید وظایف خود را یاد بگیرم.
دومین درسی که ما در کنگره۶۰ بهعنوان دانایی کسب میکنیم این است که ما باید بدانیم که برای خودمان به کنگره میآییم؛ یعنی حتی تا آخرش یعنی حتی در سفر اول و دوم و راهنمایی و بعد انشاءالله میروید، جایگاههای بالاتر باید بدانید فقط برای خودتان میآیید. برای اینکه نقشتان را بتوانید خوب بازی کنید اول باید به تعادل برسید. آیا کسی هست بتواند بگوید که من به تعادل رسیدهام؟ نه چون تا تعادل خیلی راه زیادی هست پس همیشه احتیاج داریم تا برای خودمان حرکت کنیم؛ پس دومین دانایی که یک همسفر به دست میآوریم، اول نقش مکمل و دوم این است که من به تعادل برسم و سوم اینکه من حالم وابسته به حال مسافر و اطرافیانم نباشد که حال خوبم را از آنان بگیرم و اگر این جهانبینی در هر همسفری باشد که اگر دیگران خوب رفتار کردند، من با آنان خوب رفتار کنم یا اگر از او پرسیده شود چرا حالت بد است؟
بگوید چون مسافرم حالش بد بود؛ چون همسایه، فرزند یا برادرم حالش بد بود. این دلیل را اگر بیاورد نشاندهنده این است که هنوز به دانایی نرسیده است؛ چون شما اصلاً نباید حال خودتان را و حال خوبتان را از کسی بگیرید؛ پس سومین قدم این است که ما برای خودمان به کنگره۶۰ میآییم و برای حال خودمان تلاش میکنیم. یک نکتهای را آقای امین میگویند: اگر شما حسهای منفی داشته باشید که مثلث جهالت (منیت، ترس و ناامیدی) است، از هرکدام از این حسها را داشته باشید مسلماً نمیتوانید دانایی به دست بیاورید. اگر بعضی وقتها سیدی گوش میدهم و مینویسم و حرکت میکنم؛ پس چرا من اصلاً تغییر نمیکنم. نشانه دانایی این است که حال بهتری داریم. من دانایی را چگونه میتوانم بفهمم؟ از آدمهای اطرافتان و هر وقت میخواهید بفهمید چه قدر داناتر شدهاید باید آدمهای اطرافتان به شما بگویند که شما چه قدر آدم بهتری شدهاید و آدمها از دست شما در امان باشند این آدمها دانا هستند، آرامش میدهند هم به خودشان یعنی خودشان آنقدر آرامش دارند هم به خود و اطرافیانشان آرامش میدهند و هر جا این آرامش کموزیاد شد، شما بفهمید در آن نقطه نیاز به دانایی دارید.
منیت هم نشانهای از خشم است و هر جا که شما خشمگین شدید، یعنی منیت دارید و برای اینکه آن منیت را از بین ببرید نیاز به آموزش دارید؛ پس هر وقت که دیدید به هم ریختید و عصبانی شدید بدانید که یک شاخهای از منیت در شما وجود دارد. واقعاً مسیر دانایی بسیار مسیر سختی است و حالا برسیم به دانایی مؤثر، همینطور میخواهم بگویم گاهی انسان میآید همه اینها را یاد میگیرد. ما میآییم یاد بگیریم، واقعاً اگر سیدی مینویسیم و سیدی گوش میدهیم و کتاب میخوانیم و مشارکت میکنیم و حضور داریم همه اینها برای رفع تکلیف نیست که مثلاً آمدیم اینجا راهنما سیدیها را ببیند یا اینکه در ذهن بگوییم سیدی هفته را گوش دادم یا مثلاً بگوییم ایجنت دفترمان را ببیند، اگر واقعاً با این تفکر داریم تکالیفمان را انجام میدهیم، واقعاً باختهایم؛ باید در هر سیدی به دنبال آن بخشی از آموزشی باشیم که دارد یکبخشی از منیت ما را کمرنگتر و ضعیف میکند ما از ضعف آن منیت بتوانیم یک مقدار داناتر شویم تا بتوانیم قدم برداریم و به سمت دانایی مؤثر حرکت کنیم.
انسانها در مسیر آموزش کنگره معمولاً دودسته هستند، مثلاً همسفری که اول میآید برای اینکه دانایی به دست بیاورد اول باید بگوید من نقش مکمل هستم و برای خودم میآیم و باید آرامش و تعادل را در خودش حفظ کند و باعث حال خوب اطرافیانش باشد و حال خوب را از اطرافیان نگیرد. این جهانبینی را باید آنقدر تکرار کرد تا در وجودتان نهادینه شود و هر جا که دیدید بههمریختهاید باید بفهمید کجا نیاز با آموزش دارید و انشاءالله از خداوند بخواهید که آن آموزش را زودتر به شما برساند که بتوانید در راستای دانایی مؤثر قدم بردارید. انسانها دودسته هستند یکی آنهایی که آموزش میگیرند و فرمانبردار هستند و آدمهایی که آموزش میگیرند و نقشه میکشند؛ یعنی برنامه میریزند؛ ولی انسانی که به تعادل رسیده، همسفری که هم آموزش میگیرد و هم فرمانبردار و هم نقشه میکشد. منظور این است که برنامه دارد و برای خودش پلن دارد؛ یعنی همیشه نمیتواند بفهمد که از کجا هست، مثلاً شما دقیقاً بدانید که در کجا قرار دارید و چه نکات منفی و چه نکات مثبتی دارید و برای تغییر چه مسیری را باید طی کنید.
استاد امین میگوید: قسمت سخت در بخش بحث دانایی مقولهای است که انسان میخواهد ناتواناهایش را بداند و ضعفش را ببیند؛ یعنی آدمهایی قوی هستند که آنقدر شجاعت دارند که ضعفشان را ببینند و دانایی زمانی مسیرش برای شما هموار میشود که بتوانید از نقاط قوتتان بکنید و در مورد نقاط قوت خود صحبت نکنید و بیاید نقشه بکشید و حرکت در مسیر کم کردن نقطهضعفهایتان و این دقیقاً آغاز رشد است. انشاءالله خداوند به همه ما کمک کند. همه انسانها در هر جایگاهی که هستند به یک سری مقولهها دانا و توانا هستند و در هزاران چیز نادان و ناتوان هستند و نقطهضعف دارند. همیشه نقطهضعفها باعث حرکت میشود و نقطه قوتها باعث حرکت نمیشوند، بعضیاوقات دلگرمی میدهند و چیزی که باعث میشود همه ما در کنگره بمانیم این است که واقعاً میدانیم نیاز داریم، ما هنوز نیاز داریم به اینکه انسانی شویم که متعادلتر از آن چیزی که پا به کنگره گذاشتهایم باشیم.
انشاءالله خداوند به همه ما کمک کند، کمک به آموزش و خدمت و تمرکز روی خودمان و بتوانیم امسال تا سال بعد و در آینده به همسفران داناتری تبدیل شویم و این نوید را اطرافیان به ما بدهند که چه قدر تو خوب حرکت کردهای و چه قدر تو خوبی و اطرافیان به شما بگویند چه قدر جایی که میروید خوب است. بعضی همسفران میگویند مسافرمان نمیگذارد من به کنگره بیاییم من هم میگویم که مقصر خودتان هستید، اگر خوب حرکت کرده بودید خود آن مسافر اگر هم خودش نیاید شمارا تا در کنگره میرساند؛ چون میداند که در کنار شما در آرامش و آسایش است و اذیت نمیشود؛ ولی آنقدر از دست تو اذیت میشود و دانایی تو دانایی نیست و بیشتر توهم دانایی است و بیشتر باعث اذیت اطرافیان میشوید. انشاءالله جنس خلوص دانایی و آن دانایی که مدنظر آقای مهندس در کنگره هست برای همه ما اتفاق بیفتد و ما به آن سمت هدایت شویم و ناتواناییهایمان را به توانایی تبدیل کنیم و همه ما بتوانیم همسفران داناتری تبدیل شویم.
گزارش تصویری تقدیر از مرزبانان دوره قبل و اهدا شال مرزبانان دوره جدید
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر وجیهه و مسافر علی
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر مهرناز رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
709