برداشت مسافر مجتبی رهجوی راهنمای محترم آقای حسین لژیون چهارم نمایندگی شیروان، پیرامون سی دی (احساسات) مهندس دژاکام
برای رسیدن به اهدافمان، باید به آنها عمیقاً فکر و اندیشه کنیم تا راهحلهای دستیابی به آنها را پیدا کنیم. «مثلث حس» مفهومی است که تمام هستی را به یکدیگر پیوند میدهد؛ بدون آن، هیچ چیز امکانپذیر نخواهد بود. یک ضلع این مثلث نور است، یک ضلع صوت و ضلع سوم حس.
حس، موضوعی گیرنده است؛ به این معنی که اگر قرار است تمام موجودات هستی حیات داشته باشند، باید دارای حس باشند، یعنی گیرنده باشند. ما انسانها دارای پنج حس بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه هستیم. جالب اینجاست که این پنج حس در بسیاری از حیوانات و حتی گیاهان نیز وجود دارد. چگونه میتوانیم بفهمیم که گیاهان هم حس دارند؟ به عنوان مثال، در یک باغ، برخی درختان صاف و راست قامت رشد میکنند، در حالی که برخی دیگر کج شدهاند. این درختان کج شده تلاش میکنند خود را به نور آفتاب برسانند، چرا که به آن نیاز دارند؛ این همان حسی است که آنها نسبت به نور آورشید دارند.
همانطور که در فصل پاییز برگریزان درختان آغاز میشود، این حس در انسانها نیز به شکل «مرگ سلولی» یا جایگزینی سلولها رخ میدهد. یعنی وقتی فصلش برسد، مانند درختان که برگهایشان میریزد، سلولهای بدن انسان نیز میمیرند و سلولهای جدیدی جایگزین آنها میشوند. این «برگریزان سلولی» را ما در بدن خود و حیوانات نیز داریم.
برای بقا و زندگی، تنها دیدن کافی نیست. مثلاً اگر حس بویایی نداشتیم، چگونه میتوانستیم بفهمیم غذایی که درست کردهایم بوی خوبی دارد یا بوی فساد میدهد؟ یا بعد از خوردن آن، مزهاش تعیینکننده است. اگر بد مزه باشد، برای بدن ضرر دارد. به عنوان مثال، تریاک تلخ است و نباید آن را خورد؛ یا الکل بسیار بد مزه است و برای بدن ضرر دارد. همچنین فلفل تند است و نمیتوانیم زیاد از آن بخوریم، اما مقدار کم آن مشکلی ندارد. یا قهوه تلخ، مصرف زیادش باعث تپش قلب و برای سیستم گوارش بسیار مضر است. پس، هر چیزی که بوی بد یا مزهی بدی دارد، به طور کلی برای ما ضرر دارد. اینها همه از طریق حس انسان دریافت میشوند؛ حس یعنی دریافت.
حیوانات نیز از طریق حس بویایی شکار میکنند. مثلاً وقتی پلنگ قصد شکار گورخر را دارد، از سمتی به طرف آن میرود که باد در حال وزیدن نباشد تا بوی پلنگ را به سمت گورخر نبرد. یا حیوانات دیگر؛ الاغ هنگام راه رفتن سم دارد و صدای “تق تق” میدهد، در حالی که گربهسانان با پنجههای نرم خود، بدون کوچکترین صدایی حرکت میکنند. این نشان میدهد که طبیعت چقدر به سیستم حساسی مجهز است. اگر این حسها نباشند، دریافت اطلاعات امکانپذیر نیست.
نور نیز مسئلهای بسیار حائز اهمیت است؛ همانطور که خداوند در قرآن میفرماید: “الله نور السماوات و الارض” (خداوند نور آسمانها و زمین است). شما الان همه چیز را میبینید؛ یک لحظه چشمانتان را ببندید، همه چیز محو و تاریک میشود. وقتی چشمانمان را میبندیم، همه چیز سیاه میشود، یعنی هیچ چیز نیست. یا شنوایی؛ اگر نشنویم، انگار جهان در سکوت کامل فرو رفته است.
ما در اینجا یک “حس” داریم و یک “احساس”. “حس” دریافتکننده است. انسانها به خاطر همین حس است که همه مثل هم نیستند. بنابراین، پلاک شناسایی انسانها چهره است که با یکدیگر فرق میکند. اینها با پلاک شناسایی میشوند و انسانها با چهره. پس حس را شناختیم؛ حس یعنی دریافتکننده.
نور نیز انواع مختلفی دارد؛ نورهای مخرب و نورهای سالم. صوت نیز انواع صوتهای مخرب و خوب دارد. اگر اینها را از حس بگیریم، میشود “احساس”. “احساس” به معنی درک و دریافت عاطفی و هیجانی است. “ دریافت شدن، “حس” است و درک شدن، “تفکر، تعقل، تخیل” و بسیاری چیزهای دیگر. پس در احساس، یک پایه آن حس است."
"وقتی نسبت به فردی احساسی پیدا میکنیم – چه عشق، چه تنفر، چه بیتفاوتی – اولین و مهمترین عامل، دیدن است. پس ظاهر ما، نوع لباس پوشیدنمان، و حتی تمیزیمان نقش بسیار موثری در شکلگیری احساسات دیگران نسبت به ما دارد. اینکه ما دیگران را زیبا یا زشت میبینیم، ریشه در این حس اولیه دارد.
مسئله بعدی، شنوایی است. ما از طریق شنیدن، بیان و کلام افراد را ارزیابی میکنیم. آیا بیانشان دلنشین است یا سرزنشکننده؟ آیا نیشدار حرف میزنند یا با محبت؟ لحن صدا میتواند نشان دهد که از ما بدشان میآید یا ما را دوست دارند. بنابراین، اینکه ما چگونه صحبت میکنیم و بیانمان چطور است، نقش حیاتی در انتقال احساسات و درک طرف مقابل دارد. پس، احساسات دیگران نسبت به ما، هم به دیدن و هم به بیان ما وابسته است.
حس بعدی که بسیار مهم است، بویایی است. گاهی اوقات، احساسات دیگران نسبت به ما از طریق بویایی شکل میگیرد. آیا بوی خوشی میدهیم که همه را جذب میکنیم، یا بوی ناخوشایندی که باعث فرارشان میشود؟
پس، احساسات ما از دریافتهای حسی (بینایی، شنوایی،بویایی) به اضافه ادراک تشکیل میشود. البته حس لامسه و چشایی هم هستند، اما این سه حس اولیه (دیدن، شنیدن، بوییدن) نقش بسیار پررنگتری دارند.
بعد از این دریافتهای حسی، به ادراک میرسیم. درک ما چگونه است؟ آیا عقلانی و منطقی فکر میکنیم، یا بیشتر بر پایه تخیل است؟ تعقل و نوع تفکر ما نقش مهمی در شکلگیری نهایی احساسات دارد.|
در نهایت، میتوان گفت که احساسات ما مجموعهای است از دریافتهایمان از طریق حواس پنجگانه به علاوه تفکرات و تعقلاتمان."
مرزبان خبری : مسافرصادق
تایپ : مسافرمجتبی لژیون چهارم
ویراستاری : مسافر محمد لژیون چهارم
ارسا ل : مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1230