دانایی فقط حفظ کردن یکسری جملههای قشنگ و بیان آنها نیست؛ بلکه راهحلی است که میتواند در لحظههای گرهخورده زندگیام مثل نوری در دل ذهنم بتابد و مسیر پیچیده زندگی را برایم روشن کند.
اما دانایی به خودی خود کافی نیست؛ چون دانایی بدون عمل، تنها انبوهی از اطلاعاتی است که گوشه ذهنم تلنبار شده بدون اینکه بدانم کی، کجا و چطور میتوانم از آنها در حل مشکلات، مسائل و تصمیمگیریهای مهم زندگی استفاده کنم.
خیلی وقتها با خودم فکر میکردم که چرا هر چه تدبیر میکنم چاره مشکلم نمیشود؟ چرا هر چه تلاش میکنم یاریرسان من برای باز کردن گرههای کور زندگیام نمیشود و هر روز دلم گرفتهتر و تنم خستهتر میشود؟ تا قبل از کنگره، ذهنم پُر شده بود از کوهی سؤالهای بیپاسخ، مشکلات حل نشده و دغدغههایی که هر روز پیچیدهتر میشدند و باعث شده بودند ترس و ناامیدی درونم را پُر از آشوب کند. آرامش به معنی واقعی از دست رفته بود و هر چه تلاش میکردم به نتیجهای نمیرسیدم.
در محیط کنگره یاد گرفتم اول باید خودم را تغییر بدهم، یک تغییر مثبت و رو به جلو؛ درواقع خود گمشدهام را از دنیای پُر از ترس و ناامیدی که دوروبرم پُر شده بود پس بگیرم و کمکم بازسازی کنم تا جانی بگیرم برای فکر کردن؛ تفکری که مثل یک لیوان آب زلال، پر باشد از آگاهی، معرفت و دانایی که بتوان عملی کرد.
میبایست اول آرامشم را حفظ کنم و بپذیرم که قرار نیست همه چیز به دست من حل شود یا اینکه دنبال معجزه بزرگ و زودبازده نباشم. گاهی اوقات هم اگر به نتیجه نمیرسم، اینقدر خودخوری و عذاب وجدان و استرس به دلم راه ندهم؛ بلکه رهایش کنم و اعتماد داشته باشم که در جهان هیچ تلاشی بیثمر نمیماند. درواقع اول باید بلد باشم چطور زندگی کنم.
یاد گرفتم حتی شده یک گره کوچک از زندگیام را بدون آسیب زدن به خودم باز کنم و با شادی کوچکی که از حل شدنش برایم حاصل میشود، کمکم انرژی بزرگتری ذخیره کنم برای حل کردن مسائل مهمتر زندگیام؛ چون زندگی یک سفر است از ترس به شجاعت، از قهر به مهر، از نادانی به دانایی و سپس دانایی مؤثر. باید هر روز یک قدم بردارم به سمت قویتر شدن؛ چون در زندگی با حل شدن یک مشکل، مشکل و مسئله جدیدتری پیرامون زندگی جلو روی من قرار میگیرد.
اصلاً زندگی پُر شده از خوبیها و بدیها و ادامه دارد. دارم سعی میکنم در رویارویی با مشکلات وقتی میخواهم تصمیمی بگیرم و واکنشی نشان بدهم، ترس را از خودم دور کنم؛ چون نمیگذارد درست فکر کنم و یادم نرود که اگر نتیجه مطلوبی هم نگیرم، دچار انبوهی از ناامیدی، عذاب وجدان و اندوه نشوم؛ چون میدانم که همه تلاشم را کردم و بعضی وقتها تقدیر جور دیگری قرار است رقم بخورد.
نویسنده: مرزبان همسفر فاطمه
ویرایش و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سونا (لژیون شانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
117