چهارمین جلسه از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر آرش، نگهبانی مسافر آرش و دبیری مسافر علی، با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» پنجشنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ١۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان آرش هستم یک مسافر؛
خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که در کنگره حضور دارم و آموزش میگیرم. دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» میباشد؛ (حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم). در قدیم در مورد عقل و خرد صحبت زیاد شده است:
کنون ای خردمند وصف خرد/ بدین جایگه گفتن اندر خرد/ خرد بهتر از هر چه ایزد بداد/ خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هر دو سرای/ خرد تیره و مرد روشن روان/ نباشد همی شادمان یک زمان
خودِ وادی و شاهکلیدهایی که مهندس در این وادی داده است برای ما خیلی تعیینکننده است. کار عقل حکم دادن است و حاکم وجود ماست. حال آیا حکم عقل درست است یا غلط؟ همه حکمهای عقل درست است و هیچموقع حکم اشتباه نمیدهد، ولی چرا گاهی نتیجهای که از حکم عقل بهدست میآید اشتباه است؟
عقل یک قاضی است و قاضی به بازپرس خود اعتماد دارد، من بازپرس عقل خود هستم. مثلاً وقتی که پله کم میکنم و شب میهمان هم دارم، بازپرس عقل میگوید: اگر امشب مواد اضافهتر مصرف نکند، میمیرد و آبرویش میرود. اما یک موقع دیگر پیام میدهد که تحت هر شرایطی نباید مواد بزنید یا بیشتر مصرف کنید. یعنی حکم عقل کاملاً درست است و این وسط، یک پیامی برای عقل میآید که بر اساس آن حکم صادر میکند و نیروهای مثبت و منفی بر روی عقل اثر میگذارند.
گاهی هم عقل، خواستههای نفس اماره است و گاهی نفس مطمئنه؛ یعنی ما روزانه چندین مرتبه در لشکر خداوند هستیم و چندین مرتبه در لشکر شیطان. آن چیزی که برای عقل پیام میآورد، حس میباشد. یعنی تنها عاملی که میتواند روی حکمهایی که عقل صادر میکند اثر بگذارد، فقط حس میباشد. حس اولین نیروی بهکارگیری قوه عقل میباشد؛ یعنی استارت عقل اینجاست که میتواند کار را درست کند یا کار را خراب کند. حس خودش باعث آلودگی نمیشود، یک عاملی باعث آلوده شدن حس میشود. انسان هم صور پنهان دارد و هم صور آشکار که عقل جزء صور پنهان میباشد و هر چیزی که با مرگ از بین برود، صور آشکار میباشد. مغز، مترجمی برای عقل میباشد که آن هم جزء صور پنهان است.
حس را میگوییم عین خودِ خداوند است و پیامگیرنده و پیامدهنده است و به یک بستر و جهانی نیاز دارد که بتواند در آن جهان بازی کند. ما در جهان خواب با حس نمیتوانیم هیچ کاری انجام بدهیم و در واقعیت هم کمتر میتوان روی حس اثر گذاشت. آنجایی که حس میتواند تأثیرپذیری بیشتری داشته باشد، جهان ذهن میباشد و اگر بخواهد احساسات من را نسبت به کنگره بد کند، باید اول در ذهن من شروع به کار کردن کند. مثلاً: «ببین راهنما چطوری نگاهت کرد» یا «راهنما بهت توجه نمیکند» و ... باید در جهان ذهن شروع کند به بازی کردن تا بتواند حس را آلوده کند. همینطور برای مثبت شدن هم باید در جهان ذهن بازی کند تا بتواند تأثیرات مثبت بگذارد.
کلیه تغییرات ما بر اساس حس میباشد. حس کنجکاوی باعث شد که ما مواد بزنیم و تنها حس کنجکاوی کافی نبود و باید حس لذت هم پشت آن میآمد و زمانی که مواد لذت داد، مصرفکننده میشویم. زمانی که میخواهیم وارد کنگره شویم، باید حس قویتر باشد که ما به کنگره بیاییم؛ درد و مشکلات ما را به کنگره کشاند.
جایی که حکم عقل، خواسته نفس اماره است، عقل فرمانده نیست و آنجایی که خواسته نفس مطمئنه است، عقل فرمانده است. پس جهان ذهن میتواند روی حس اثر بگذارد؛ هم مثبت و هم منفی. جهان ذهن را چگونه میتوان درست کرد؟ به وسیله تزکیه و پالایش. تزکیه و پالایش باعث میشود جهان ذهن درست شود و برای تزکیه و پالایش به دانایی نیاز داریم؛ بدون دانایی هیچ اتفاق مثبتی برای ما نمیافتد و برای دانایی نیاز به دانش داریم. هر چقدر سیدی بنویسیم، در آرشیو ما پسانداز میشود و حتماً روزی به درد ما میخورد و حس ما باید نسبت به سیدی نوشتن خوب باشد. ما باید حکم عقل را کاملاً اجرا نماییم. چرا یک مسافر بعد از چند ماه که فرمان عقل را انجام داده است، برگشت میکند؟ چون داناییاش متوقف شده است. موقعی که توقف دانایی صورت بگیرد، یک مقطع سکون صورت میگیرد و بعد سقوط.
وقتی حکم عقل را در قالب فرمانده میخواهیم اجرا کنیم، باید ۱۱ ماه این کار اجرا شود. وقتی که سیدی ننویسیم و در جلسه حضور نداشته باشیم، توقف دانایی انجام شده است و سکون و سقوط صورت میگیرد. دانایی و کسب دانش بسیار مهم است و اینقدر مهم است که حضرت علی(ع) میفرمایند: «هر کسی چیزی به من آموخت، مرا بنده خود کرده است.»
به دانش گرای و بدو شو بلند/ چو خواهی که از بد نیابی گزند/ به دانش فزایی و به یزدان گرا/ که جان تو را باشد او رهنما
بپرسیدم از مرد نیکوسخن/ کسی کوبه سال خرد بود کهن/ که از ما به یزدان که نزدیکتر/ که را نزد او راه باریکتر
چنین داد پاسخ که دانش گزین/ چو خواهی ز پروردگار آفرین/ توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود
از اینکه به صحبت های من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.

نگارنده و ویراستار: مسافر علی لژیون۷
عکاس: مسافر افشین لژیون ۳
تنظیم: مسافر مهدی لژیون ۶
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد مسافران/همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
319