English Version
This Site Is Available In English

عقل نقش فرمانده را دارد

عقل نقش فرمانده را دارد

جلسه‌ پنجم از‌ دوره سوم کارگاه‌های‌ آموزشی‌ عمومی‌ کنگره ۶۰‌ نمایندگی ارم، با استادی راهنمای محترم مسافر سعید، نگهبانی‌‌ مسافر‌ هادی و دبیری‌ مسافر‌ محسن با دستور جلسه: وادی ششم و تاثیر آن روی من در روز پنج‌شنبه ۳۰ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر این جایگاه را تجربه می‌کنم و از نگهبان محترم سپاسگزارم که این فرصت را در اختیارم گذاشتند تا خدمت کنم و آموزش ببینم. دستور جلسه امروز درباره وادی ششم، یعنی عقل است.در پنج وادی گذشته درس‌های مهمی گرفتیم: در وادی اول، تفکر را آموختیم و اینکه بتوانیم درست تشخیص بدهیم. در وادی دوم، یاد گرفتیم ناامیدی را کنار بگذاریم و امیدوار زندگی کنیم. در وادی سوم، فهمیدیم هیچ‌کس به اندازه خودمان نمی‌تواند برای ما فکر کند. در وادی چهارم، مسئولیت تمام کارهایمان را پذیرفتیم و دیگر آن را گردن دیگران یا خدا نینداختیم. و در وادی پنجم، یاد گرفتیم تفکرات را از قوه به فعل درآوریم و عملی کنیم.

اما وادی ششم، درک عقل در قالب فرمانده است. تجربه‌های زیادی در این زمینه دارم، چرا که بیشتر مواقع نتوانستم از عقلم به‌درستی استفاده کنم و اشتباهات زیادی مرتکب شدم. اگر صور پنهان انسان را مانند یک کشور در نظر بگیریم، عقل نقش فرمانده را دارد. هرچه این فرمانده داناتر و آگاه‌تر باشد، تصمیم‌های بهتری می‌گیرد. اما برای تصمیم‌گیری درست، نخستین شرط، آرامش، آسایش و تعادل است. هیچ‌کس در حالت خشم، عصبانیت یا توهم نمی‌تواند تصمیم خوبی بگیرد. اگر فرمانده درون ما آرام نباشد، حتی با داشتن آگاهی و توانایی، هیچ رشدی حاصل نمی‌شود.
عقل، قانون اساسی زندگی است. اگر نتوانیم این قانون را اصلاح کنیم، زندگی‌مان دچار بحران می‌شود. من خودم ضربه‌ای که از مصرف مواد خوردم، فقط مالی نبود؛ بلکه تصمیم‌های اشتباهم مرا به جای بدتری کشاند. یادم هست روزی یکی از آشنایان گفت: سعید، دلت نمی‌سوزد پول مواد می‌دهی؟ گفتم: خدا را شکر، امروز پنجاه کیلو مواد خریدم، حساب کردم اگر هر سال دو کیلو مصرف کنم، برای بیست‌وپنج سال مواد دارم! آن زمان پول مواد برایم دغدغه نبود، اما تصمیم‌های اشتباهم همه چیز را از من گرفت. چون در آرامش نبودم.
بعضی‌ها فکر می‌کنند با مصرف مواد یا مشروب به آرامش می‌رسند، اما این فقط بی‌خیالی است، نه آرامش. وقتی از تعادل خارج می‌شوی، تصمیم‌های اشتباه می‌گیری، سرت کلاه می‌رود، مالت را از دست می‌دهی همین‌ها زندگی را فلج می‌کند.
در کنگره می‌گویند: وقتی در سفر هستی، هیچ تصمیم مهمی نگیر. چرا؟ چون پس از رسیدن به تعادل، تازه می‌توانی درست تصمیم بگیری. وقتی عقل درست کار نمی‌کند، نه‌تنها به خودت، بلکه به اطرافیانت هم آسیب می‌زنی. مثلاً پدری که فرزندش دچار مشکل است، تصمیم می‌گیرد برایش زن بگیرد تا آدم شود. اما چون خودش در آرامش نیست، خانواده را از تعادل خارج می‌کند. دختر خانواده‌ای دیگر را وارد این چرخه می‌کند، آن خانواده را هم بدبخت می‌کند، بچه‌ای به دنیا می‌آید، و در نهایت کار به طلاق می‌کشد. همه این‌ها نتیجه بی‌عقلی است. خودم زمانی که مصرف‌کننده بودم، ساختمانی با ۵۳ واحد شروع کردم، در حالی که حتی پول خاک‌برداری‌اش را نداشتم. جوازش ۳۵۰ میلیون بود که ۲۵۰ میلیونش را نزول کردم. در سقف دوم بودم و تازه اولین چک بتن را پاس کرده بودم. خودم و دیگران را بیچاره کردم، چون فرمانده درونم درست دستور نمی‌داد. امروز دیگر آن اشتباهات را تکرار نمی‌کنم. اگر کسی بگوید ساختمان بساز، می‌گویم باید ۸۰ درصد پولش را داشته باشم تا شرمنده نشوم. هر کاری را بخواهم انجام دهم، با ده نفر مشورت می‌کنم، اطلاعات جمع می‌کنم، بعد تصمیم می‌گیرم. حتی اگر فرزندم بگوید زن بگیرم، نمی‌گیرم. چون می‌دانم ظرفیتش را ندارد. چرا باید دختر خانواده‌ای دیگر را وارد زندگی‌ای کنم که ممکن است هر دو را بیچاره کند؟ آن دختر هم مثل دختر خودم است. این‌ها را از کنگره یاد گرفتم. کنگره برای من دانشگاه زندگی است. اینجا فقط درمان مواد نیست؛ اینجا زندگی کردن را یاد می‌گیریم. من نزدیک به ۷ سال است که مواد را کنار گذاشته‌ام، اما هر جلسه می‌آیم تا آموزش ببینم.
از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، صمیمانه سپاسگزارم.

عکس: مرزبان خبری

تایپ و ویراستاری: مسافر علی

بارگزاری: مسافر حسین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .