حدود ۱۰ سال پیش بود که در ناامیدی، تنفر، کینه، قضاوت و منیت به سر میبردم هیچوقت یادم نمیرود چه روزهایی را سپری کردم، زمانی که فهمیدم مسافرم مصرفکننده شده مدام به دنبال این بودم که مواد از جیبش پیدا کنم تا بفهمم او معتاد است در صورتی که مسافر من؛ حتی در مقابلم یک سیگار هم نمیکشید. روزی که مواد را پیدا کردم دنیا روی سرم خراب شد، دعوای زیادی با او داشتم، گریه میکردم، مسافرم را وادار کردم به کمپ برود و او بارها رفت؛ ولی فایده نداشت تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار میگرفتم و مدام با مسافرم دعوا داشتم.
با اینکه خودم پر از نیروهای ضدارزشی بودم، کلاه گشادی سر خود میگذاشتم که مریم تو انسان خوبی هستی؛ اما مصرف مسافرم را در چشم او مثل میخ فرو کرده بودم، درونم از نفرت و کینه پر شده بود، با اطرافیان مشکل داشتم، میپنداشتم خیلی انسان خوبی هستم و بقیه بد هستند، خودم را عقل کل میدانستم و به تشخیصهای خودم افتخار میکردم که فلانی مرا قضاوت میکند یا مثلاً دیگری تجسس انجام میدهد، نمیدانستم که درون من همه این صفات وجود دارد. از گذشته خودم اصلاً راضی نیستم؛ اگر به گذشته برگردم جور دیگر زندگی میکنم.
وقتی که به کنگره۶٠ آمدم متوجه شدم هیچی نبودم، حرفی میزدم تا نیروی منفی خودم را ثابت کنم؛ ولی بعد که آموزشی دریافت میکردم و فریادها در سرم بیشتر میشد، عقل من میپذیرفت که آموزشها درست است؛ اما نفساماره دوست نداشت بپذیرد در ادامه به تعیلمها ادامه دادم و به خودم ثابت کردم که پر از منیت و شاخههای او هستم.
قبلاً نمیدانستم فرمان عقل یعنی چه! همین انجام دادن کارهای کوچک مثل ظرف شستن، جمع کردن لباسها و یک لامپ خاموش کردن که با انجام این کارها میشود به فرماندهی عقل رسید البته ذرهذره، همه تلاش خود را داشتهام که طبق فرمان و آموزشها جلو بروم، دوربین نگاهم به خودم باشد، خوشحالم که میتوانم آموزشها را عملی کنم تا به فرمان عقل برسم.
خداروشکر در زندگی با هم جر و بحثی نداریم، مسافرم و پسرم را دوست دارم. با وارد شدن به کنگره زندگی روی خوش دیگر خود را به من نشان داد فقط و فقط نگاهم در تشخیص و خنثی کردن حیلههای نیروهای منفی هست. از نکات و آموزشهای کنگره۶۰ میتوان به فرمان عقل رسید. سیدی نوشتن خیلی کمکم میکند که از ضدارزشها دور باشم، صبر و تحمل و در نظر گرفتن زمان خیلی مرا یاری داد که در صراطمستقیم باقی بمانم، من الان زندگی خودم را خیلی دوست دارم و شکرگزار خدواند بزرگ هستم که به بنده فرصت داد تا جهانبینی را فرا بگیرم.
فرماندهی عقل یعنی؛ من در صراطمستقیم باشم، نیروی منفی بیکار نمیماند و همه تلاش خود را میکند تا مرا به سمت ضدارزشها سوق بدهد؛ ولی خودم هستم که باید به آموزشها ادامه بدهم، من هنوز بعد از سه سال قضاوت، خشم و تنفر دارم شاید هم خود را سرزنش کنم؛ ولی همین که میفهمم کارم اشتباه بوده و مقابل او میایستم به معنای این است که در راه درست هستم فقط به زمان نیاز دارم.
همه چیز در درون من به خودم برمیگردد فقط کافی است کمی اندیشه کنم و تحت نیروهای الهی باقی بمانم در این صورت میشود به فرمان عقل رسید، خداوند یاری رسان ما انسانها هست و مراقب بندههای خود میباشد؛ حتی در سختترین لحظات زندگی، من زمانی وارد کنگره شدم که در شرایط سخت بودم؛ اگر خداوند قرار باشد چیزی را از انسان بگیرد هزار برابر بهترش را جایگزین او میکند.
نویسنده و رابطخبری: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر نصیبه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
274