آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. تقویم را نگاه میکنم، اواسط تیرماه و نزدیک به 2 سال است که در مسیر کنگره60 حرکت میکنم. به دنبال کور سوی امید هستم تا شاید مسیر برای مسافر من نیز هموار گردد، اذن آن داده شود، تاریکی رخت ببندد و خوشبختی سهم زندگی ما شود. هر بار که کارگاههای آموزشی روزهای چهارشنبه را گوش میدهم و نوبت به مشارکت مسافران و همسفران راه عاشقی میرسد، از اینکه یک همسفر مشارکت میکند و میگوید که مسافرش سخت سفر کرده؛ ولی آخر قصه زیبا بوده و او نیز طعم شیرین رهایی را چشیده است، یک امید در من زنده میشود.
گویی این خداوند است که گاهی نشانههای خود را از زبان و کلام شخصی برای من میفرستد تا بگوید مسیر تو درست است و ادامه بده که زمان آن قطعاً میرسد. گاهی در لژیون به چهره مادری که سختی سفر مسافر او روح پاکش را رنجور کرده بود نگاه میکنم و میبینم اکنون با حال خوش مسافر، حال او هم خوش است یا مادری که روزی حتی از نشان دادن فرزند خود به دیگران خجالت میکشید؛ ولی امروز برای داشتن پسری نیکو با غرور از پسرش میگوید، امید در دل من روشن میشود.
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده؛ شاید من و مسافرم هم رسالتی داریم تا پس از رهایی در کنگره60 بمانیم تا امیدی باشیم برای ناامیدی که خسته شده است و به یک همسفر یا مسافر بگویم، پایان شب سیاه، سفید است، ادامه بده و تلاش کن قطعاً بعد از هر سختی آسایش است و این وعده خداوند است. خداوندا ایمان دارم مسیر برای من و مسافرم هم باز میشود، روزی ما هم جشن رهایی را میگیریم و من با تمام قدرت میگویم ایمان داشتم روزی سختیها تمام میشود. انشاءالله خداوند برای تمام درماندگان اعتیاد، مسیر کنگره60 را هموار کند تا همگی بتوانیم این آتش ویرانگر را مهار کنیم.
نویسنده: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
16