به خودم نگاه میکنم، به زندگیام، به زندگی قبل از کنگره و زندگی بعد از کنگره، اساساً ۹۰ درصد همه چیز مثل قبل است؛ خانه همان خانه، ماشین همان ماشین، اطرافیانم همان آدمهای سابق، موقعیت من هم همان موقعیت قبل است؛ اما خوب که نگاه میکنم میبینم من، منِ قبل نیستم، مثل قبل از زمین و زمان شکایت ندارم، منِ قبل دنبال کوچکترین بهانه برای گلایه کردن، برای ادامه ندادن بود؛ اما منِ امروزم دنبال کوچکترین کور سوی امید میدود، میدود که همان روزنه نور را بگیرد و از آن بالا برود تا به روشنایی وسیعتری برسد، منِ امروز میگردد تا مثبتها را ببیند، تا خوبیها را ببیند، تا برای کوچکترین تا بزرگترین چیزی که دارد خدایش را شکر کند؛ اما منِ قبل آنچه داشت را نمیدید و به جای شکرگزاری دائماً ناله میکرد و از همه چیز ناراضی بود.
منِ امروز خودش را باور دارد، خدایش را باور دارد، میداند که خدایی دارد که لحظهای تنهایش نمیگذارد. منِ امروز ارزشمند است، قوی است، صبور است، امیدوار است. منِ امروز چیزهایی دارد که با هیچ سرمایهای نمیشود به آن دست یافت و چیزهایی دارد که تمامی انسانها در ناخودآگاه خود به دنبال آن میگردند و اغلب پیدایش نمیکنند. من، منِ امروزم را مدیون مکان مقدس کنگره هستم، مدیون فرشتگان سفید پوش هستم که در این راه مرا حمایت کردند و کنارم بودند؛ آری! منِ امروز را به دریایی از ثروت هم نخواهم داد.
منِ امروزِ من، گنجی است که به دست آوردهام و نشان میدهد خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر است، نگاهش را از من دریغ نکرده است و اجازه رسیدن را به من داده است. منِ امروز نتیجه نگاهِ خدایی است که آن لحظه که فکرش را نمیکنی، آن لحظه که در ناامیدی مطلق به سر میبری به کمک بندهاش میآید و واسطههایی چون فرشته میفرستد تا حالِ امروز ِ من با گذشتهام متفاوت شود و دیگر آدم ناامیدِ قبلی نباشم، آری ای بندگان ناامید و شکست خورده ناراحت و غمگین مباشید که خداوند یاریرسان است.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مژده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
36