اولین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی مسافر همایون، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه (وادی ششم و تأثیر آن روی من) سهشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان همایون هستم یک مسافر.
از نگهبان و دبیر محترمشان تشکر میکنم که این جایگاه را در اختیار من گذاشتند، از تمام خدمتگزاران شعبه و راهنمای محترم خودم تشکر میکنم که زحمت میکشند تا امثال من این جایگاه را تجربه کنند و خدمت کنند.
یک تبریک بگویم بابت مقاله جناب مهندس در مورد سرطان که در سایت کنگره قرار داده شده است. در کنگره زمانی که میگویند درمان، یعنی درمان میشود. در خصوص دستور جلسه بگویم که عنوان آن وادی ششم و تأثیر آن روی من است. در وادی ششم میگوید عقل را در قالب فرمانده اجرا نماییم.
روش dst معجزهای است که فقط مختص به کنگره است در خود وادیها هم این dst به چشم میآید که از وادی اول شروع میشود و کمکم به وادی ششم میرسد. وادی ششم مهمترین عامل در وادیهای کنگره است. اگر یک سرچ کوچکی در گوگل بکنید و نظریه بزرگترین جامعهشناسان غرب و دنیا را بخوانید و ببینید که نظر آنها در مورد عقل چیست و بیایید آن را با چیزی که مهندس و کنگره گفته است مقایسه کنید خودتان متوجه همه چیز میشوید.
شخص زمانی وارد کنگره میشود و چند ماه از سفر او میگذرد باید بپذیرد که انسان فقط این گوشت و پوستواستخوان نیست زمانی که این را پذیرفت که یک صور پنهانی هم وجود دارد وارد مقوله بعدی و آموزشهای بعدی میشود؛ اما خود عقل یک مسئله بسیار بسیار وسیع و گستردهای است که توانایی انتقال جناب مهندس میتواند ما را متوجه کند.

ما اگر نظریه جامعهشناسان و بزرگان دنیای غرب که نظریه و ادعا دارند را در مورد عقل بخوانیم کاملاً سردرگم میشویم ببینید قدرت و توانایی جناب مهندس چقدر است که من و امثال من که هیچ اطلاعی در مورد عقل نداریم میایم اینجا و در مورد عقل صحبت میکنیم. در آموزشهای کنگره تمثیل و تشبیهات بهگونهای است موضوع را بهقدری برای انسان آسان میکند که کسی اگر در سطح phd باشد یک برداشتی میکند کسی هم مانند من اگر چند ماه آمده باشد یک برداشتی میکند.
در آموزشها در مورد عقل میگوید یک چیزی است که حرف اول و آخر را او میزند یک مثال ملموستر بزنم در درون شعبه زمانی که سر لژیونها نشستهایم هر کسی گوشش به راهنمای خودش است کسی که از در وارد شود زمانی که این همهمه را بشنود اصلاً متوجه نمیشود که چه میگویند؛ اما زمانی که سر لژیون هستی حواست به راهنمای خودت است صدایی جز او نمیشنوی؛ چون گوشبهفرمان صدای راهنمایت هستی فقط صدای او را میشنوی.
و حالا یکلحظه گوشات را از صدای او بردار فضای عقل هم همینگونه است هیچ زمانی قطع نمیشود فقط من نمیشنوم صدای عقل هست و ادامه دارد این من هستم که آن را نمیشنوم اگر صدای راهنما را شنیدم و فرمانی که او به من داد را اجرا نکردم دیگر صدای آن را نمیشنوم زمانی که ما در درون لژیون و در مسیر باشیم این صدا را میشنویم نکتهای که اینجا دارد این است که ما فقط ۲ راه داریم یا فرمان عقل را میپذیریم و در مسیر عقل هستیم یا نمیپذیریم و وارد بیعقلی میشویم و هیچ حد وسطی وجود ندارد ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تهیه و ارسال: مسافر امیر لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
428