English Version
This Site Is Available In English

حس انسان تغییر نمی‌کند مگر اینکه حرکت کند

حس انسان تغییر نمی‌کند مگر اینکه حرکت کند

جلسه هفتم از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارم  با استادی مسافر جلیل، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر آرمین با دستور جلسه: وادی ششم و تاثیر آن روی من در روز سه‌شنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷  آغاز به کار نمود .

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان جلیل هستم یک مسافر

از نگهبان جلسه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.

دستور جلسه وادی ششم است: حکم عقل را در قالب  فرمانده کاملاً اجرا نمائیم.

عقل یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین مسائلی است که در زندگی هر انسانی وجود دارد. این‌طور نیست که فقط در زندگی من یا برخی افراد خاص باشد. اولین روزی که به کنگره آمدم، با همسفرم بودم و اولین بار بود که وارد کنگره می‌شدم. جلوی درِ کنگره با همسفرم  بحث کردم که چرا مرا به کنگره آورده است، کسی به کنگره می‌آید که بخواهد درمان شود، یعنی اعتیاد دارد، من که اعتیاد ندارم. یکی از مرزبانان با ما صحبت کردند، کنگره و درمان را به ما معرفی کردند. گفتم همسفرم  می‌گوید؛ شیشه مصرف می‌کنم و باید اینجا درمان شوم. یعنی باید یازده ماه شربت بخورم تا بتوانم درمان شوم؟ این موضوع با عقلم جور در نمی‌آمد چون در مسئله درمان آگاهی نداشتم .

مرزبان لبخند زد و گفت:
تو اصلاً می‌دانی که عقل چیست؟ اگر می‌خواهی درمان شوی باید حرف‌گوش‌کنی. باید آموزش ببینید. انسان وقتی در تاریکی و جهل زندگی می‌کند نمی‌فهمد. من در  جهل و نادانی بودم، حرف، حرف خودم بود، هیچ آموزشی در زندگی‌ام نبود. هیچ دانشی نداشتم که بتوانم حرکت کنم.
اعتیاد در کنگره یک علم است،  اما بیرون از کنگره هنوز هیچ علمی از اعتیاد ندارند، هیچ دانشی از درمان ندارند. زمانی که انسان جایگاهش تغییر می‌کند و به نقطه‌ی دیگری حرکت می‌کند، تازه می‌فهمد چه توانایی‌هایی دارد، تازه می‌فهمد چقدر می‌تواند آموزش ببیند. عقل با آموزش می‌تواند پیشرفت کند، ذره‌ذره قوی‌تر شود. اگر آموزشی نباشد، عقل نمی‌تواند قدرت بگیرد.
حس انسان تغییر نمی‌کند مگر اینکه حرکت کند. اگر انسان حرکت نکند، تاریکی تمام وجودش را فرا می‌گیرد و در جهل و نادانی زندگی می‌کند. من هیچ قدرتی نداشتم، هیچ قدرت بیانی نداشتم که بخواهم در میان جمع صحبت کنم.
من در آشپزخانه می‌نشستم و منتظر بودم همسفرم به من چایی بدهد. با اینکه دلم چایی می‌خواست و عطش چایی داشتم، همیشه منتظر کسی بودم که این کار را برایم انجام دهد. هنوز به آن نقطه نرسیده بودم که عقل بخواهد به من فرمان بدهد که خودم این کار را انجام دهم.
اگر در جایگاه آموزشی قرار بگیریم و ذره‌ذره آموزش ببینیم، ذهن وارد عمل می‌شود. بازی ذهن این است که همیشه یک پارازیتی در ما ایجاد کند که نتوانیم آن فرمان را درست اجرا کنیم.

امیدوارم آموزش‌هایی را که از استاد عزیزم و از کنگره گرفتم، در زندگی‌ام اجرایی کنم. چون فقط با اجرایی کردن آموزش‌ها است که انسان به فرمان عقل می‌رسد. اگر آموزش‌های کنگره را یاد گرفته باشم اما وقتی به خانه یا بیرون می‌روم عملی نکنم، به فرمان عقل نخواهم رسید.
آقای مهندس این موضوعات را خیلی ساده و روشن برای ما در آموزش‌ها بیان کردند طوری که ما خیلی راحت‌تر یاد بگیریم.
از آقای مهندس تشکر می‌کنم که همچنین بستری را فراهم کردند تا آموزش‌ بگیریم. قبل از کنگره هرجا رفتم پولی و پوچ بود، حقیقی نبود. تنها کاری که می‌کردند، فقط پول می‌گرفتند. هیچ نتیجه ای هم نگرفتم. در کنگره  گوش‌به‌فرمان باشیم، آموزش می‌گیریم و حرکت می‌کنیم. در کنگره و
در طی ۱۱ ماه سفر، باید ذهنیت ‌‌و دانسته های خودمان را کنار بگذاریم. اگر با ذهنیت خودمان جلو برویم، هیچ آموزشی نخواهیم دید. یک راهنما در مورد مواد به فرمان عقل رسیده است و به ما کمک می‌کند. راهنما به ما آموزش می‌دهد و از آن گذرگاه‌هایی که ما نمی‌توانیم عبور کنیم و حتی به ذهن‌مان هم نمی‌رسد، ما را عبور می‌دهد.
از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

عکس: مرزبان خبری 

تایپ و بارگزاری : مسافر محمد 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .