دلنوشته همسفران لژیون دوم پیرامون دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من»
همسفر اعظم
همانطور که از قدیم تا الان هر قبیله، شهر یا کشوری یک فرمانروا برای اداره خود دارد و هر کسی وظیفه خود را چه اشتباه و چه درست انجام میدهد؛ پس حالا ما هم میتوانیم جسم انسان را یک شهر وجودی در نظر بگیریم و عقلِ آگاه را فرمانروای حاکم بر آن، تا به بقیه نیروها در مسائل مختلف فرمان بهتری بدهد. اینجا اگر عقل آگاه و سالم باشد میتواند به بقیه اعضا فرمان درست بدهد. برای اینکه به آگاهی برسیم، باید به آرامش برسیم وگرنه راه را درست انتخاب نمیکنیم.
ما باید برای آرامش بیشتر روی نکات مثبت و خواستههای معقول کار کنیم و آنها را پرورش بدهیم. به خواستههای معقول بیشتر فکر کنیم تا بتوانیم عقل را به آرامش برسانیم. ما اگر در جهل، نادانی، تکبر و منیت سیر کنیم، نمیتوانیم ارتباط درست بین اعضا برقرار کنیم. در اینجا عقلِ آگاه و سالم این خواستههای غیر معقول را قبول نمیکند و اعضا نمیتوانند کارشان را درست انجام دهند و به سمت ناامیدی پیش میروند. اگر عقل خواستههایی را قبول نکند نیروهای منفی گروههایی تشکیل میدهند و راه غلط را در پیش میگیرند که به آن نفس میگویند. نفس شامل نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه است. این سه فقط از نظر دانایی و آگاهی با هم فرق دارند.
اگر خواستههای نامعقول کم شود و خواستههای معقول برای رسیدن به هدف بیشتر در نظر گرفته شود، راحتتر و آسانتر میتوان به آن هدفها رسید و آرامش بیشتر میشود؛ ولی اگر به سمت خواستههای نامعقول حرکت کنیم، سرگرم میشویم و تخریبها را متوجه نمیشویم؛ در نتیجه ناامید میشویم و کم میآرویم؛ پس حالا باید تلاش کنیم که ضد ارزشها را رها کنیم و به طرف ارزشها حرکت کنیم تا بتوانیم فرمانروای جسم را که همان عقل است، آگاه کنیم تا راه درست را به بقیه اعضا نشان دهد و به آرامش برسد تا به فرمان کامل عقل برسیم. من نتیجه میگیرم اگر انسان در شهر وجودی خود به آرامش برسد، میتواند با عقلِ آگاه و سالم بهترین راه را برای زندگی انتخاب کند.
همسفر زهرا
تأثیری که وادی ششم روی من داشت خیلی برایم باارزش است. من قبل از ورود به کنگره، انسانی احساسی بودم و در لحظه و بدون فکر حرفم را میگفتم و تصمیم میگرفتم و زمانی که میخواستم انجام بدهم، اگر به هر دلیلی انجام نمیشد با گریه و ناامیدی روز خودم را میگذراندم. بعد از اینکه با کنگره آشنا شدم و توانستم وادیها را تا وادی ششم در زندگیم کاربردی کنم، باعث شد به فرمان عقل و شو شود نزدیک شوم.
قبل از انجام تصمیمهای بزرگ فکر میکنم و با برنامهریزی و فکر به عاقبت کاری که میخواهم انجام دهم. باعث شده است احساسی تصمیم نگیرم؛ البته با تمرین و انجام کارهای کوچک توانستم به شو شود نزدیک شوم؛ چون در قدم اول باید از کارهای کوچک روزانه خود شروع کنیم؛ نه اینکه به دنبال یک کار اساسی یا یک حرکت و تغییر بزرگ در زندگی باشیم؛ بلکه باید آرام آرام وادیها را برای زندگی بهتر کاربردی کنیم. شاکر خداوند هستم که در مسیر کنگره قرار گرفتم.
رابط خبری: همسفر عصمت (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضوی
- تعداد بازدید از این مطلب :
42