بنام قدرت مطلق الله
سلام دوستان رحیم هستم مسافر
آخرین آنتی ایکس مصرفی :متادون
مدت سفر: 45روز
مقدار مصرف : 3 سی سی
روش درمان : دی اس تی
داروی درمان : شربت اوتی
ورزش در کنگره:فوتبال
با راهنمایی: آقا رحیم
در ضمن غیر سیگاری
در بیابان گم شده بودم دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم به هر سو که می رفتم جزسراب چیزی عایدم نمی شد نه پایم توان رفتن داشت نه امیدی بود برای برداشتن گام بعدی، خدایی را صدا میزدم که سالها از یاد برده بودم چشمانم جز سیاهی چیزی نمی دید صدایی آشنا در گوشم پیچید بلند شو، ناخود آگاه چشمانم را باز کنم دسته ای پرنده ی سفید را مشغول پرواز در آسمانی نه چندان دور دیدم شاید نجات پیدا کرده بودم به سختی از جایم بلند شدم و به حرکت در آمدم آن چیزی که می دیدم سراب نبود تابلویی در ورودی شهر دیده می شد نگران نباشید شما نجات پیدا کرده اید قدمی دیگر بردارید گم شدگان این بیابان گرد هم جمع شده به کمک یکدیگر شهری ساخته بودند به نام کنگره 60 آنها تجربه هایشان با پیرو راهوری بود که آن محفل را بنیان نهاده و نگهبان کنگره بود این مرد دوست داشتنی تجربه هایشان از مسیرهای که آمده بودند و اتفاقاتی که در بیابان سوزان به دیگر مصرف کنندگانی که خواهان رهایی بودند در اختیارشان بگذارند هر گم شده ای که به این شهر می رسید در ابتدا پذیرایی می کردند تا قوای جسمی و روحی خود را در گرمای طاقت فرسای بیابان از دست داده بود را به دست آورد سپس راهنمایی به عنوان راهنمای تازه واردین در اختیاراو می گذاشتن تا وی را به دیار مورد نظرش برساند در این شهر چشمه ای بود که هر کس این را می نوشید خود را متعهد می دانست تا مدتی از وقت خود را صرف راهنما شدن و خدمت به سایر گم شده گان داشته باشد زیرا خودشان درد سرگردانی را کشیده بودند و نمی خواستند چراغ شهر خاموش شود و کسی در بیابان تلف شود من رحیم هستم یک مسافر که 45 روز است به این شهر رسید ه ام ساکنین شهر گم شدگان برایم دعا کنید که بار دگر سرگردان بیابان نشوم زیرا تاب و توانی برایم نمانده است
تایپ : مسافر رضا
تنظیم : مسافر سعید
تهیه شده در سایت مسافران کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
89