خسته و مضطرب با قلبی مجروح از زخمهای گوناگون زندگی؛ درحالیکه اسیر دام نفس اماره بودم، وارد کنگره شدم. تمام وجودم سرشار از ناامیدی بود و نیرویی که به من میگفت: هیچچیز درست نمیشود، اعتیاد برای همیشه در زندگی تو خواهد ماند؛ اما با ورود به کنگره، آرامآرام آموزشها شروع شد. با فراگیری وادیها توانستم ابتدا با تفکر درست و اصولی، آشنا شوم و از سکون و ناامیدی عبور کنم. زمانی که به وادی ششم رسیدم، متوجه شدم که اگر فرمان عقل را بشنوم و به آن عمل کنم، دیگر همه چیز سیاه و بد نیست، امید وجود دارد و من میتوانم با تلاش از ضدارزشها دوری کنم و به نیرویی دست یابم که با اتکا به آن، بتوانم در راه مستقیم قرار بگیرم. هر چند که نبرد بین ارزشها و ضدارزشها در درونم زیاد بود؛ اما فهمیدم که نیروهای بازدارنده با القا افکار منفی همیشه سعی میکنند که مانع موفقیت من در این راه بشوند؛ پس برای غلبه بر نیروهای بازدارنده؛ باید از کارهای کوچک شروع میکردم، یاد گرفتم که لازم نیست دست به کارهای شگرف بزنم! برای شروع، تلاش کردم در کارهای روزمره به فرمان عقل عمل کنم و انتخابهای درست داشته باشم؛ مانند دخالتنکردن در کار دیگران یا انجام کارهای سادهای که قبلاً انجام آنها را همیشه به بعد موکول میکردم!
اگر من فرمانبردار عقل نشوم، نمیتوانم فرمانده لایق زندگی خود باشم. انسان، آرامآرام با دوری از ضدارزشها میتواند در صراط مستقیم قرار بگیرد. هر چند راه زیادی تا رسیدن به فرمان عقل وجود دارد. در کلام آخر، من خسته و ناامید پس از آشنایی با کنگره و آموزشهای آن، دیدم که نوری دوباره در وجودم تابید تا رشد کنم و بتوانم از تاریکیها خارج شوم. امیدوارم بتوانم با عملیکردن آموزشها به فرمان عقل برسم. خداوند را شاکرم که به این مکان مقدس وارد شدم و از آقای مهندس تشکر میکنم که با منابع علمی ارزشمندی که در اختیار ما میگذارند، نور امید را در دلهای ما میتابانند.
نویسنده: همسفر محبوبه، رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مریم، رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نایین
- تعداد بازدید از این مطلب :
37