جلسه یازدهم از دوره چهل و چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 با استادی مسافر منصور و نگهبانی مسافر حجت و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه وادی ششم و تاثیر آن روی من ، مورخه 26/05/1404 روز یکشنبه ساعت 17 آغاز به کار نمود با احترام دبیر جلسه.
خلاصه سخنان استاد:
متشکر از آقای علیرضا بابت گزارش خوبشون ، سلام دوستان منصور هستم یک مسافر، خدا را شاکر و سپاسگزارم بعد از تعطیلات و مدتها در این جایگاه قرار گرفتم امیدوارم که حرفهای مفید فایده ای بزنم و اول از همه خودم آموزش بگیرم، برای صحبت کردن از وادی ششم و عقل فکر میکنم چند تا پیش نیاز هست که باید راجبشان صحبت کنیم، حالا من چند تا مطلب نوشتم امیدوارم برسم همه اش را صحبت کنم، آقای مهندس بارها و بارها گفته اند که انسان یا نفس انسان مراتبی دارند که ما به اصطلاح می گوئیم هفت پیکر که اینجا هفت آسمان می گویند، یا هفت مرتبه می گویند که نفس، عقل، قلب و سر و خطیب و اخلاق و باقی چیزها، این یک بخش از آن است که حالا عقل مرتبه دوم و جایگاه بسیار بسیار مهمی دارد که حالا بخشی در کنارش می آید که صحبت می کنیم، باید این را بدانیم که هوش و عقل با هم متفاوت هستند فرق می کنند همانطوری که اطلاعات و دانش با هم فرق می کنند، اطلاعات یک سری چیزهایی است که شما می داننید مثل این هست که روی فلش یکسری اطلاعات بریزیم و هیچ کاری انجام ندهیم ولی دانش الان یک تعریفی که در دنیا ازش هست، دانش ایجاد تولید می کند، کارشناسهایی هست مثلاً بیست سال سی سال در یک رشته خاصی مثل مهندسی کشاورزی درس خوانده اند اگر بهشان بگویید پنج هکتار گندم بکارید نمیتوانند، چون فقط درسش را خوانده اند، دانش آن چیزی هست که هم درسش را خوانده و هم کار اجرایی کرده، این میتواند تولید کند، استاد امین در کنگره به این میگوید دانایی موثر، وقتی ما می گوییم به کار گیری قوه عقل، استاد امین چیزی که اینجا می گوید این است که می گوید این ایمان می خواهد، ایمان بسیار محکمی می خواهد که شما بتوانید عقل را به کار بگیرید، که این خود خارج از حس است که به چه چیزی در کنگره ایمان می گوئیم؟ مهمترین قسمتی که ما می توانیم بهش ایمان داشته باشیم ایمان به روش درمان، ایمان به راهنماست، ایمان به اینکه تو می توانی به آرامش برسی، اگر این را خودت قبول نکردی، اگر کسی پیغمبر درون خودش را قبول نداشته باشد دیگر هیچ پیغمبری را قبول ندارد،آقای مهندس می گوید همه چیز درون انسان است، حالا همه یک این مجموعه را چه چیزی پیوند می دهد آن محبتی که در وادی چهاردهم آقای مهندس راجع بهش صحبت می کند، عقل هم مراتبی دارد یعنی اینجوری نیست که ما فقط بگوئیم که آقای مهندس می گوید ما یک عقل جزیی داریم و یک عقل کلی، یا باید هر کدام در جایگاه خودش قرار بگیرد اینکه اگر من حسابگرانه بخواهم حساب کنم حالا امروز جلسه سردار هم بود اگر بخواهیم گریزی بزنیم به لژیون سردار اگر ما با عقل حسابگرانه حساب کنیم چرا یک کسی مثل مرزبان بیاید 14 ماه اینجا، سه روز در هفته بیاید خدمت کند، از کارش، زندگی اش و درآمدش بزند یا راهنما یا ایجنت یا خود آقای مهندس که سالهای سال است که اینجاست، در کنگره است که می توانستند نباشند اصلا، بحث این است که وقتی عقل آمد وسط آن عقل کلی آمد وسط اگر عشق و محبت باشد شما اجرایش نمی کنید، می گویند که این عاداتی که ما داریم حالا ما در بحث اعتیاد و خیلی عادت نمی گوئیم، خیلی از عادتهای که ما داریم در این زندگی بدستش می آوریم باید کنار بگذاریم. آقای مهندس می گوید در بعد بعدی ترک عادتهای بد بسیار سخت است، یعنی شماها باید افزایش دانایی داشته باشید و هم مراقبت کنید و هم حس هایتان آلوده نشود، خیلی وقتها در تصمیم گیری ها اشتباه می کنیم، چرا؟ دلیل دارد.
میگویند گوهری طفلی به پرسی نان دهد، میگویند یک کسی از جایی رد می شد دید یک بچه ای نشسته یک کیسه گوهر و اشرفی یکی یکی اینها را می انداخت در دریاچه ای و یا آبی، خوب خیلی با ارزش بودند گفت چرا اینکار را می کنی گفت اعجبتنی قلوب، گفت وقتی اینها را درون آب می اندازم از صدای قلوب خوشم می آید، گوهره تیکه های طلا را بندازه بعد بگوید من از آن صدا خوشم می آید، این یعنی اینکه ما متوجه نشده ایم، حالا مثلاً در لژیون سردار هم گفتیم، داستان داستان بیداری است، داستان داستان دیدن است، داستان داستان سپاسگزاری و شکرگزاری هست، اگر اینها را داشتیم به فرمان عقل می رسیم آقای مهندس می گویند اگر در مسیر و صراط مستقیم حرکت کردید یک نور و یک روزنه ای برای شما ایجاد می شود و هر چقدر در این مسیر درست تر بروی جلو، روزنه بزرگتر می شود و این بحث و تفاوتی که در مورد بحث عقل و روح و نفس و اینها می گویند که روح مثل خانه ای است که نفس پنجره ی آن است اگر این را حفظ کنیم، اگر این آلوده بشود، دیگر آن نور وارد نمی شود یک بحثی که حالا خیلی در مورد آن صحبت است که می گوید اولین شروع کننده عقل، حالا می خواهیم بگوئیم یعنی چی، عقل در واقع اولین ساختاری هست که فرمان دهنده است، بر اساس حس، حالا اگر کسی عقل قوی داشته باشد، ولی حسش آلوده باشد، چه اتفاقی می افتد برایش؟ اشتباه تصمیم می گیرد، پس در واقع دو تا محور را باید قوی کنیم و بیشتر بپردازیم یکی افزایش دانایی در کنگره با شرکت کردن در این کارگاههای آموزشی و با شرکت کردن در لژیون ها و شرکت کردن در جلسات و با گوش کردن به سی دی ها و با نوشتن سی دی ها است، خیلی وقتها رهجوها این را ساده نگاهش می کنند و می گویند که این چه کاریه، چه اجباریه، در صورتی که شما بعد از مدتی مثل دوستانی که سی دی مرتب می نویسند می دانند که شما بعد از چند ماه وقتی یک سی دی را می نویسید اگر مثلاً برفرض محال آقای مهندس یک سی دی را اعلام نمی کنند وقتی یک هفته سی دی نمی نویسند حالشان بد می شود.
.jpg)
این که ما میگوئیم که رهجو وقتی وارد شد نباید به آن چه حس کرد نباید عمل کند، اینکه اصطلاحا می گویند کله ات را با کله راهنما عوض کن این برای اذیت کردن رهجو نیست که این برای این است که راه را بهشان نشان بدهند، برای اینکه آن حس آلوده است، برای اینکه هنوز به آن دانایی نرسیده آن حسش پالایش نشده است که بتواند خودش تصمیم بگیرد و خیلی وقتها بخواهیم یک مثال بزنیم مثل همان مثالی است که استاد امین زده، مصرف کننده مثل کسی است که در چرخ و فلک نشسته است، چرخ و فلک وقتی می چرخد، آدمی که در آن نشسته دیدش نسبت به اطراف غلط است ولی خودش فکر می کند خودش کاملا واقعی می بیند، یعنی خودش فکر نمی کند که غلط یا اشتباه می بیند، خوب این اگر یک دفعه ترمزش را بکشید، احتمال سقوط هست یا نیست؟ خوب این چرخ و فلکه باید به آهستگی و به آرامی و با خیلی با آرامش همانطور که در کنگره به روش DST هست سرعتش را کم کنیم، تا به توقف برسد و بتواند پیاده بشه و آن پیاده شدن در واقع همان درمان است، انشاالله که همه ما قدر کنگره را بدانیم و قدر درمان را بدانیم و سپاسگزار آقای مهندس و سپاسگزار خداوند باشیم که این فرصت را به ما داد و این فرصت را هدر ندهیم. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
گروه سایت نمایندگی دانیال اهواز
عکس و تایپ : مسافر امید
ارسال خبر: همسفر ابوالفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
46