دومین جلسه از دوره پنجم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارگ با دستور جلسه « وادی ششم و تاثیر آن روی من » با نگهبانی مسافر حامد دبیری مسافر حمید و به استادی راهنما مسافر رضا روز یکشنبه 05/26/ ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود :
خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان، رضا هستم، مسافر.
امیدوارم حال همهی عزیزان خوب باشد و سپاسگزارم از خداوندی که نعمتهایی به ما عطا کرده تا بتوانیم به کنگره 60 بیاییم و از نعمت بزرگ سلامتی برخوردار شویم. همچنین از آقای مهندس، خانواده محترمشان، ایجنت محترم شعبه راهنمای سیگارم آقای مجید و تمامی خدمتگزارانی که به هر نحوی در کنگره 60 حضور دارند، تشکر ویژهای دارم.
موضوع دستور جلسه هفتگی، وادی ششم و تأثیر آن روی من است. آقای مهندس در طول سال دستور جلسات هفتگی را ارائه میدهند و همیشه برای من عنوان وادیها اهمیت زیادی دارد. به ویژه وادی ششم و تأثیر آن بر من. وادی ششم درباره حکم عقل و اجرای آن در قالب یک فرمانده صحبت میکند. چهارشنبه گذشته صحبتهای آقای مهندس را گوش کردم و در سیدیهایشان نیز اشاره کردند که فردی که فرمانبردار باشد، میتواند به فرماندهی درست برسد.
در این وادی بیان شده که عقل مانند خورشیدی است که به تمام هستی میتابد. اگر بخواهم مثالی ساده بزنم، تصور کنید چراغها خاموش است و نوری از جایی به ساختمان میتابد. اگر بخواهم از آن نور استفاده کنم، باید به سمت منبع نور بروم و نه به سمت تاریکی. با رفتن به سمت تاریکی، به سردی و ناامیدی میرسم، ولی با بازگشت به سمت نور امیدوارم. راه برگشتن به سمت خورشید، یعنی عقل، چگونه است؟ رفتن به طرف صراط مستقیم است.
آقای زرکش در روز سهشنبه گفتند که "راه مستقیم، خلوتترین راه موجود است." یعنی در چنین مسیری احتمالاً تعداد اندکی از افراد قرار میگیرند، اما اگر من در این مسیر قرار بگیرم، قطعاً راه برایم هموارتر میشود. در مقابل، راه ضد ارزش، یک اتوبان شلوغ و پرخطر است.
اگر بخواهم حکم عقل را اجرا کنم، همانطور که در کتاب آمده است، عقل فنا ناپذیر و دارای فیض الهی است. به این معنا که خداوند فیضی را به انسان عطا کرده و عقل نیز به همین ترتیب، همیشه در دسترس و در خدمت ما خواهد بود.
اگر بخواهم شهر وجودی جسم انسان را به یک شهر تشبیه کنم، در این شهر فرمانروا، یعنی عقل، باید با قبیلههای مختلفی که ممکن است خرابکار باشند، روبرو شوم؛ مانند افرادی سودجو یا طماع. این قبیلههای وحشی با تاختن به فرمانده، یعنی عقل، تلاش میکنند تا فرمانروایی را از او بگیرند. در زمان مصرف، من فرماندهی جسمم را به مواد مخدر سپردهام و آن مواد بودند که به من میگفتند کجا باشم یا نباشم.
به دست آوردن دوباره این فرماندهی و کنترل بدن تنها از طریق صراط مستقیم و دوری از ضد ارزشها امکانپذیر است. برای پیادهسازی فرمان عقل لازم نیست خیلی بزرگ و ناگهانی شروع کنم؛ بلکه میتوانم از کارهای سادهای مثل رفتن به حمام شروع کنم. شاید در زمان مصرف از حمام کردن بیزار بودم، اما در کنگره میآموزم که باید به نظافت و مرتب بودن خود اهمیت دهم.
همچنین، وقتی کشوی میزم را باز کرده و خودکاری از آن برمیدارم، میتوانم با بستن کشو و برگرداندن لیوان آب به محل خود، فرمان عقل را به جا آورم. این کارهای کوچک به من کمک میکند تا به فرماندهی عقلم دست یابم. آقای مهندس در وادی ششم بیان میکنند که در انسان دو صدا وجود دارد؛ صدای عقل و صدای نفس اماره. نفس اماره میتواند بسیار قدرتمند باشد و افراد را به سمت ناامیدی و از بین رفتن سوق دهد.
در وادی ششم به من آموزش داده میشود که با تفکر ساختارها آغاز میشود و باید افکار و تفکراتم را از قوه به فعل درآورم. عقل همه انسانها درگیر مصرف مواد مخدر، به دلیل اشتباهات و تصمیمات نادرست خود، مورد آزار قرار میگیرد. در انتهای وادی ششم جملهای تأثیرگذار وجود دارد که میگوید: "فرق بین فرمان عقل و فرمان نفس اماره مانند یک مو است." زمانی که فردی تصمیم میگیرد فرمان عقل را اجرا کند، میتواند به سادگی از مسائل ضد ارزشی دوری کند و در فاصلهای کوتاه به سمت رشد و بهبودی حرکت کند.
در کنگره 60، هر روز آموزشهای جدید و بهروزی از آقای مهندس دریافت میکنیم. اگر میخواهم به فرمان عقل برسم، باید از کارهای کوچک شروع کنم. امیدوارم که بتوانم به فرمان عقل دست یابم و در صراط مستقیم قرار بگیرم.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردهاید، از همه شما متشکرم.

عکاس : مسافر امیررضا لژیون سوم
تایپ : مسافر مصطفی لژیون دوم
ویرایش و بارگزاری : مرزبان خبری مسافر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
163