آنان که به سرمستی ما طعنهزناند، بگذار بمانند به خماری که ز ما هیچ ندانند. اندوهی که قلبها را در خود محبوس داشته تا مرگشان را آغاز حیات خویش نماید، اکنون مغلوب قلبهای بخشندهای گشته است و این قلب همسفرانی است که بخشش را برای بازپسگیری عزیزانشان به نشانه محبت بیکران و عشق بلاعوض هدیه نمودهاند
مشارکت یکسال رهایی – امیر قدسی، رهجوی لژیون یکم، نمایندگی سنایی:
سلام، امیر هستم، یک مسافر... دقیقاً یک سال پیش، وقتی پشت تریبون رفتم و رهاییمو اعلام کردم، قلبم تند میزد؛ نه از استرس، از شوقی که سالها توی دلم مرده بود... امروز، بعد از یک سال، اومدم دوباره بگم: من هنوز زندهام. نه فقط زنده، بلکه "زندگی میکنم". تو این یک سال، فهمیدم که رهایی، فقط قطع مصرف نیست. رهایی، یعنی جرئت روبرو شدن با خودت، با دردات، با ضعفهات... یعنی تو آینه نگاه کنی و بهجای یه چهرهی خسته و خراب، یه مرد ببینی که بلده شکست بخوره، ولی دوباره بلند شه.
یه سال پیش فکر میکردم رسیدم؛ ولی امروز میفهمم اون فقط شروع بود. شروع یک سفر به سمت درون؛ سمت شناخت خویش، سمت عشق، صبر، ایمان... در این یک سال، گاهی زمین خوردم، گاهی دلم شکست، گاهی وسوسه اومد سراغم، ولی فرقش این بود که دیگه تنهــا نبودم. کنارم یه خانواده هست، یه راهنما هست، یه آموزش هست به اسم کنگره ۶۰ و خدایی که همیشه بود... ولی من نبـودم...
الان بعد از یک سال رهایی، میتونم با صدای بلند بگم: من برگشتم... نه فقط از اعتیاد، از پوچی، از غفلت، از تنهایی... برگشتم به زندگی. و این بار، مصممتر، آگاهتر، و عاشقتر... سپاس از خداوند، از کنگره ۶۰، از استاد عزیزم آقای زرگرانی، و از "امیرِ" درونم... که جنگید و تسلیم نشد. با افتخار، یک سال رهایی الهی شکر شکر شکر بابت این عمل عظیم...
مسافر امیر رهجوی لژیون یکم سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
72