جلسه دوازدهم از دوره نهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی یوسف، با استادی راهنمای محترم مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر خسرو و دبیری مسافر سپهر با دستور جلسه " وادی ششم و تاثیر آن روی من" روز شنبه 25 مردادماه ۱۴۰۴ ، ساعت ۱7:00 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر که یک بار دیگر این فرصت به من داده شد. یکی از جایگاههای جذاب کنگره که خدمت کردن در جایگاه استاد جلسه هستش رو تجربه کنم. هر بار که میخواهم این جایگاه رو قبول کنم، صدای نفس میگوید: "نرو، قبول نکن. پایین جلسه بنشین. آنجا راحتتر است، ولی همیشه جلوش سعی میکنم بایستم.
ممنونم از نگهبان عزیز، آقا خسرو که این مسئولیت را به بنده محول کردند.
حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا نماییم، شاید بهتر باشد این طوری وارد موضوع بشویم که بگوییم عقل چیست، نفس چیست؟ چرا که ممکن است خیلی از ما عقل را با هوش و جن و غیره اشتباه بگیریم. بعضیها ممکن است بگویند "هوش همان عقل است؟" اما خیر، لزوماً هر کسی که انسان باهوشی باشد انسان عاقلی نمیتواند باشد. عقل یعنی این که درست را از نادرست، سره را از ناسره تشخیص دهد.
انسان باهوش لزوما این دسترسی را نخواهد داشت، بطور مثال، مصرف کنندگان مواد مخدر، یا سارقین حرفهای میتوانند بسیار باهوش باشند و کارهای بزرگ و هوشمندانهای انجام دهند، ولی در جهت منفی، اما انسانهای عاقل و درستی نیستند، پس هوش ربطی به عقل ندارد، امروز همسفران هستند و از هوش مصرف کنندگان آگاه هستند، مسافران بارها به زیبایی همسفر و خانواده خود را پیچاندهاند که متوجه نشوند کی رفتند، کی مصرف کردند، کی آمدند، پس این عقل نیست، موضوعی دیگر است، عقل فضایی متفاوت است که فر ایزدی دارد و هیچوقت در راستای غلط حرکت نمیکند، خطا نمیکند نسبت به اطلاعات و دادههایی که بهش میدهیم بهترین تصمیم را میگیرد.
نفس هم خواستههایی دارد، در بازهای از زمان این خواستهها با عقل کاملاً در تضاد هستند و در نبرد درون شاهدش هستیم، در طول روز این چالشها را داریم، جایی میخواهیم کاری انجام دهیم عقل دستور میدهد که انجام دهیم، نفس اماره دستور میدهد که انجامش نده، عقل خواستهاش رشد و تعالی انسان است و نفس خواستهاش نابودی انسان، من در طول روز در این نبرد چند بار برنده میشوم و چه تعداد بازنده میشوم؟ تعداد این بردها و باختها جایگاه من را در اجتماع و زندگی تعیین میکند، زمانی است که من در تاریکی مطلق هستم که نفس امارهام بسیار قوی است و این جنگ، جنگی یک طرفه است و انسان محکوم به باخت است، مانند زمان مصرف کردن که هیچ مقاومتی انجام نمیدهم یا در اضافه وزن نفس اماره دوست دارد غذای چرب و خوشمزه بخورد و هیچ مقاومتی ندارد.
ولی ما با این وادی در کنگره آشنا میشویم که باید سرزنشی باشد که به راحتی خودمان را در اختیار این خواستهها نگذاریم، همه ما تا حدی در نفس لوامه هستیم و خودمان را بابت اتفاقاتی که در زندگیمان افتاده است سرزنش کردیم که اینجا آمدهایم، نفس لوامه وقتی کار بدی میکنیم سرزنش میکند، وقتی که به این نفس رسیدیم و خود را سرزنش کنیم یعنی پیشرفت کردیم.
نیروی منفی کارش از بین بردن دانایی انسان است و گاهی با نفس لوامه نیز انسان را فریب میدهد، میگوید "تو که دیگر خراب میکنی، حالت بد میشود کافی است." این هم حقهای است که نیروهای منفی دارند، انسان نادان انسانی است که اشتباه را دو بار تکرار میکند، وقتی اشتباه تکرار میشود یعنی انسان آگاهی نیستم و به فرمان عقل گوش نمیدهم.
سفر اولی در نفس لوامه است، ولی وقتی رها میشود، در زمینه مواد مخدر و اعتیاد، نفسش وارد نفس مطمئنه میشود. این را میتوانیم به موارد دیگر مثل خشم، حسادت و غیره گسترش دهیم.
موضوع دیگری که در این وادی به آن فکر کردم این است که از جایی به بعد باید کودتایی اتفاق بیفتد که عقل کاملاً فرماندهی را به عهده بگیرد، ولی عقل به قدری قدرتمند است که از وقتی درگیر نفس اماره هستیم تلاشش را میکند و ندایی دارد که ما را از کار منفی باز میدارد، این ندا ندای عقل است، کار بد را میکنیم، چون تحت فرمان نفس هستیم، ولی صدای عقل را نیز میشنویم، انسان متوجه میشود که کار اشتباهی میکند ولی توان اجرای فرمان عقل را ندارد.
عقل میگوید صبح زود بیدار شو ولی فرمانش را اجرا نمیکنیم. اما با ذره ذره اجرا کردن فرمان عقل، فرمانروایی عقل نیز قوی تر میشود. با کارهای کوچک میتوانیم تمرین کنیم که به اصطلاح عضله فرمان عقل را قوی کنیم تا در تصمیمات بزرگ و مهم عضله به قدری قوی شده باشد که قدرت عمل داشته باشد، اگر این کار را نکنیم، با کارهای کوچک نفس را قوی تر میکنیم و در بزنگاه نمیتوانیم فرمان عقل را اجرا کنیم.

تهیه صوت: مسافر محمدحسین خدمت گزار سایت
عکاس:مسافر محمد امین خدمت گزار سایت
تهیه گزارش و تایپ : مسافر پدرام لژیون 8
ویرایش و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
69