چگونه نیروهای خفته درون خود را بیدار کنیم؟ همه نیروهایی که در زمین وجود دارند درون ما انسانها نهاده شده است و انسان با تلاش خود این نیروهای خفته را بیدار میکند؛ مانند پیانو زدن یا به زبان خارجی سخن گفتن در وجود همه ما است؛ باید هر زمان که میخواهیم، آن نیرو را بیدار کنیم و استفاده کنیم؛ اما در درون یک خرگوش نوازندگی پیانو وجود ندارد یا اسب آبی که نمیتواند به زبان فرانسوی سخن بگوید؛ بنابراین وظیفه ما این است نیروهای خفته درون خود را استخراج کنیم برخی انسانها هستند که همه انرژی خود را صرف زندگی میکنند و برای اینکه دانایی خود را افزایش دهند هیچ اقدامی نمیکنند این کار ارزشی ندارد؛ حتی فردی که تمام انرژی خود را صرف دانایی و معنویات میکند و به زندگی توجه نمیکند نیز پسندیده نیست، هنر این است که انسان به زندگی خود بپردازد و در کنار آن بتواند کارهای معنوی را نیز انجام بدهد و به دانش خود بیافزاید.
نیروی خفته را بیدار کردن گاو نر میخواهد و مرد کهن؛ برای بیدار شدن نیروهای خفته؛ باید بهایی پرداخت کرد در زندگی نیز به همین صورت است و چیزی میخواهی؛ باید چیزی بدهی و باید بذر گندم را بکاری و آبیاری کنی تا بتوانی برداشت کنی دعا کردن نیز خوب است؛ اما حرکت کردن مکمل آن است و میگویند از تو حرکت و از خدا برکت و این بیدار کردن کار سادهای نیست و در مسیر دشواریهای فراوانی است؛ ممکن است حتی با شکست مواجه شویم؛ بنابراین نمیشود بگوییم من که تلاش خود را میکنم و چرا شکست میخورم و از خدا گلهمند شویم اینها یک سری قوانین هستند.
مسئله بعدی تفکر است؛ اگر بخواهیم نیروهای خفته را بیدار کنیم؛ باید تفکر کنیم باید مسیر را پیدا کنیم و تا زمانی که اینکار را انجام ندهیم مشکل حل نمیشود؛ شکست پل پیروزی است؛ باید خود را بیابیم شاید بگوییم مگر ما گم شدهایم که خود را بیابیم بله خیلی از ما خود را گمکردهایم به عنوان مثال مقام بسیار بالایی داریم؛ اما رانت خوارو دزد شدیم؛ بنابراین خود را گم کرده ایم و در مسیر عشق واقعی که خداوند است، جان را ببازیم یعنی در صراط مستقیم قدم بگذاریم.
در ادامه استاد فرمودند: «از پرده برون آیید که پرده پوسیده است» پرده برای ما اعتیاد است که پشت آن پنهان شدیم یا باورهای غلطی که داریم یعنی اعتیاد درمان ندارد و اعتقادات بسیار اشتباه دیگر و تعصبات بیمورد که در همهجا نیز وجود دارد مانند: فرقههای مختلفی که وجود دارد. پرده حسادت، کینه توزی، تجسس و گمان بد بردن همه این موارد پرده پوسیده هستند و تا زمانی از پشت آنها بیرون نیاییم نتیجه حاصل نمیشود.
آن چیزی که بها دارد عشق ومحبت است؛ باید بیاموزیم به همه انسانها محبت کنیم؛ زیرا گواراتر از محبت وعشق وجود ندارد؛ اما افسوس که انسانها محبت را تبدیل به کینه و حسادت میکنند محبت؛ باید همراه با دانایی باشد محبت تنها کافی نیست؛ باید بدانیم برای چه محبت میکنیم همه هستی معجزه است و زمانی مینگریم میبینیم که هرچیزی در هستی وجود دارد بی دلیل نیست و معجزه است و در انتها فرمودند: «حس باعث وصل شدن میگردد و اگر حس نباشد وصل انجام نمیگیرد و تا زمانی فرمانبردار نباشیم فرمانده نمیشویم»
نویسنده: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر سکنیه(لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سکینه(لژیون پنجم)
ویراستار: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر الناز(لژیون هفتم) دبیر سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر خدیجه(لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حافظ
- تعداد بازدید از این مطلب :
83