English Version
This Site Is Available In English

باید فرمان عقلم را به رسمیت بشناسم

باید فرمان عقلم را به رسمیت بشناسم

می‌خواهم مطلبی از حس قشنگ رهایی برایتان بنویسم. رهایی را نمی‌شود با واژه‌ها توصیف کرد اما می‌شود بادل لمسش کرد. من همسفری هستم که روزی با دلی پر از اضطراب و نگرانی و درعین‌حال امید وارد کنگره شدم، امروز در نقطه‌ای ایستاده‌ام که نه آغاز است و نه پایان، بلکه تولدی دوباره است. من رها شده‌ام نه فقط از بند اعتیاد مسافرم بلکه از ترس‌هایم از قضاوت‌ها، از آن صدای درونی که مدام می‌گفت تو ارزشی نداری، تو تمام شدی، اما امروز آن صدا خاموش شده است و جای آن را صدای دیگر گرفته است. صدای آرامش، صدای واقعی خود من است. در مسیر سفر یاد گرفتم که عشق یعنی رهاکردن، نه چسبیدن به مسافرم. یاد گرفتم که کمک‌کردن یعنی ساختن خودم و این که دور بینم را به‌طرف خودم بگیرم نه مسافرم و اینکه در او غرق نشوم.

یاد گرفتم که خدا همیشه بوده و هست و این من بودم که او را نمی‌دیدم و من باید خودم را به خدا برسانم نه این که منتظر بمانم تا معجزه‌ای از بیرون بیاید و من را از تاریکی‌ها رها سازد. رهایی برای من یعنی صبح‌هایی که باحال خوش بیدار می‌شوم و شب‌هایی که با آرامش می‌خوابم نگاهی که دیگر دنبال تأیید دیگران نیست؛ بلکه از درون می‌درخشد. کنگره به من آموخت که زندگی بر مبنای سه مؤلفه است یعنی خواست، تقدیر و فرمان الهی. یعنی انسان با خواست خودش سرنوشت خودش را رقم می‌زند و همچنین یاد گرفتم که باید فرمان عقلم را به رسمیت بشناسم تا بتوانم تقدیرم را که با خواست خود رقم زده‌ام تغییر دهم. دوست عزیز اگر توهم هنوز در تاریکی ایستاده‌ای، بدان که نور همیشه هست، فقط باید تصمیم بگیری که به سمت نور حرکت کنی تا به یک روشنایی وسیع برسی.

نویسنده: همسفر راهنما فریده راهنما لژیون ششم
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .