گاهی عدالت در دل همان نابرابریهایی نهفته است که ما آنها را بیعدالتی میپنداریم یا در فرصتی که به ما برای برخاستن، آموختن و خدمت کردن داده میشود. پیش از آنکه وارد کنگره شوم، عدالت برای من یک واژه زیبا و دلنشین؛ اما فقط در قالب کتابها بود. واقعیت زندگی چیزی جز یک رویای محال به نظر نمیرسید و همیشه با خودم زمزمه میکردم: اگر عدالت وجود دارد، پس چرا باید این همه رنج را تحمل کنم؟ چرا من در اندوه هستم و دیگران در آرامش زندگی میکنند؟ چرا همیشه سهم من غم و غصه است؟ بارها با نگاهی خسته و ذهنی پر از سؤال این موضوع را در درون خود مرور میکردم که واقعاً عدالت یعنی چه؟ چرا در زندگیام آنقدر جای خالی، داغ، فقدان و ناامیدی وجود دارد؟ چرا من همیشه احساس میکردم از همه چیز عقب ماندهام؟ سالها با این پرسشهای بی پاسخ زندگی کردم تا روزی با قلبی شکسته و چشمانی اشکبار، وارد فضای صمیمی و دوستانه کنگره۶۰ شدم. نمیدانستم اینجا قرار است نقطه عطف زندگی من باشد؛ اما از همان لحظه آغاز با واژههایی آشنا شدم که با روح و جانم سخن گفتند؛ واژههایی همچون عدالت، آموزش، تغییر، حرکت و ... در گوش من به صدا در آمدند.
مفهوم عدالت به منظور یکسان بودن شرایط نیست؛ بلکه به معنای فراهم کردن فرصت برای ساختن و رشد است. در کنگره۶۰ آموزش گرفتم که هیچکسی با شانس، رابطه یا توصیه پیشرفت نمیکند. در اینجا هر فردی به اندازه خواستن، تلاش و کوشش خودش حرکت میکند و این عدالت واقعی است. عدالتی که نه در ظاهر؛ بلکه در عمق معنا پنهان است. من متوجه شدم اگر مسیر را با صبر و صداقت طی نمایم، میتوانم زندگی را از نو شروع کنم و به یک انسان مفید برای خود و دیگران تبدیل شوم. با تمام داغهایی که در دل دارم و با قلبی که هنوز هم میسوزد افتخار میکنم که توانستم خودم را تغییر بدهم و حرکت کنم. زمانی که وارد سفر اول شدم قدم به قدم آموختم و آرامآرام به درک تازهای از زندگی رسیدم. کنگره به من آموخت که پایان شب سیه، سپید است و اگر من بخواهم، میتوانم از جای خود بلند شوم.
زمانی که در آزمون راهنمایی به عنوان راهنمای تازهواردین قبول شدم، مسیر زندگیام بسیار زیبا شد؛ زیرا توانستم جایگاهی که حاصل تلاش، آموزش و اعتماد به این سیستم بود را بهدست بیاورم. من که روزی خود را یک گمشده و بیپناه میدیدم اکنون افتخار این را دارم که به افراد دیگر کمک کنم و نوری در مسیر تاریک انسانها باشم و این همان مفهوم عدالت است. عدالت؛ یعنی من با تمام خلأها و شکستگیها، شایستگی دیده شدن و خدمت کردن را دارم. در این مسیر یاد گرفتم که عدالت فوری به ما نتیجه نمیدهد؛ بلکه با حرکت و در انتخابی آگاهانه برای ساختن و رشد کردنمان خودش را نشان میدهد.
سیستم کنگره۶۰ با آموزشها، وادیها، مشارکتها، و نگاه پرمهر راهنماها، به من یادآوری کرد که خداوند بندگانش را تنها نمیگذارد؛ چراکه عدالت الهی در بستر عشق، نظم، آموزش و احترام جاری است. در این مکان هیچکس به اجبار خدمت نمیکند؛ اما اگر میخواهید ماندگار شوید جایگاه خدمتی شما را با آغوشی باز و بدون هیچ امتیاز ویژهای صدا خواهد زد. به دیگر سخن در کنگره فهمیدم که عدالت؛ یعنی من با تمام سختیها و غمها از جا برمیخیزم، آموزش میبینم و جایگاههای بیشتری را لمس میکنم و در نهایت هر کس آنچه را که کاشته است برداشت خواهد کرد. بنابراین میتوان گفت همه چیز به تقدیر و شانس نیست؛ بلکه تلاش، خواستن و حرکت من در به انجام رسیدن اهدافم مهم است. ما مأمور به نتیجه نیستیم؛ بلکه مأمور به حرکت هستیم و شاید این عمیقترین تعریف عدالت باشد که فرصتی الهی برای ساختن خودمان است تا در نهایت تبدیل به نوری برای دیگران شویم.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آیسان (لژیون نهم)
رابط خبری و ویرایش: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آیسان (لژیون نهم)
عکاس: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر امیره (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
189