در سیدی «پرده» استاد آقای مهندس حسیندژاکام به ایشان فرمودند: درود و سپاس بر دوستداران حق، همه سخنان تو را شنیدم؛ من هم به ياد شما و هم منتظر شما بودم. شاگرد در جواب میگوید: شما به من میگویید نیروی خفته خود را پیدا کنم، چگونه؟ مسئله امروز پیدا کردن نیروهای خفته و راه مستقیم است و میخواهیم بدانیم که آیا نیرویی در درون ما خفته است یا نه؟ بله، همه چیز در درون ما نهاده شده است؛ ولی باید آن را استخراج کنیم؛ مثلأ انواع زبانها در درون ما هست و هر کدام از ما میتوانیم آن را در درون خود استخراج کنیم و بعد از مدتی به آن زبان صحبت کنیم و یا هر هنر دیگری درون ما هست و ما باید آن را پیدا کنیم.
ما باید ادامه حیات بدهیم و توانایی و دانش خود را بالا ببریم. ما با حرکت، این نیروهای خفته را بیدار میکنیم. برای بیدار کردن نیروها در زندگی باید یک چیزی بدهیم تا بذری نکاریم چیزی برداشت نمیکنیم در نتیجه از تو حرکت از خدا برکت. خداوند به دعای ما پاسخ میدهد به شرط اینکه ما هم حرکت کنیم در غیر اینصورت هیچ اثری ندارد؛ پس اول باید تفکر کنیم و دوم حرکت کنیم. در این راه خطرات زیادی نهفته است، ممکن است با هزاران شکست روبرو شویم؛ ولی باید با تلاش و کوشش راه را ادامه دهیم.
استاد میخواهد غیرمستقیم به شاگردش بگوید که تو اعتیاد داری و باید موادت را کنار بگذاری. انسان بر اثر مصرف مواد افیونی ضرر خیلی شدیدی میبیند که باید خود را پیدا کند؛ چون خیلی از ما خود را گم کردهایم؛ باید خود را پیدا کرد و در راه عشق به خداوند حتی جان خود را ببازیم و در راه صراط مستقیم حرکت کنیم و در این راه از تلاش و کوشش فروگذار نباشیم. در سطح جهان راه درماناعتیاد وجود ندارد و همه درگیر اعتیاد هستند؛ ولی ما در کنگره۶۰ راه درماناعتیاد را داریم؛ درمانی که بهطور صددرصد است.
استاد به شاگرد میگوید: من خواسته تو را شنیدم که میخواهی به درمان برسی و آرزو میکنم که به درمان برسی. از پرده بیرون بیا؛ چون پرده پوسیده است. حال در اینجا پرده به چه معنا است؟ به معنای پرده اعتیاد و باورهای غلط است که پشت آن پنهان شدیم و میگوییم اعتیاد درمان ندارد و خیلی از اعتقادات غلط ديگر مثل پرده حسادت، کینهتوزی و غیبت است که همه اینها پوسیده هستند و باید از اینها بیرون بیاییم تا به نتیجه برسیم. چیزی که بها دارد محبت است و این را باید با دل و جان درکش کنیم. چیزی که تمام هستی را به هم وصل میکند همان محبت است و چیزی گواراتر از عشق و محبت نیست در نتیجه محبت به ما آسایش و آرامش میدهد و پیوند محبت زمانی وجود دارد که ما به دانایی برسیم.
در اینجا استاد به شاگرد میگوید: تو حال و روز خود را گفتی میفهمیم و از تمام روزگار آنچه باقی است در يک عالمی است که نه من میدانم و نه تو میدانی و همه چیز موجود است و از تمام عالم هستی فیلمبرداری میشود و در یک جایی حفظ و نگهداری میشود و هر زمانی که بخواهند قابل رؤیت است و ما هر کاری که انجام بدهیم ثبت میشود. حس موضوعی است که دو بعد جهان و آخرت و ابعاد مختلف را به هم ربط میدهد آن چیزی که من و تو داریم و چیزی که در بیان نمیگنجد و پی بردن به این مسئله خیلی از مسائل و مجهولات را برای ما معلوم میکند؛ اما برای وصل شدن نیاز به احساس دارد.
استاد: برای شما که در کشاکش هستید توصیهای دارم؛ برای این که در جهان زمینی توفیق حاصل فرمایید باید با آدمها آدم، با انسانها انسان و با نادانان و احمقها مثل خودشان برخورد کرد. نکته بسیار مهم این است که ما بتوانیم چگونه رفتار کنیم و اگر تجربه باشد یک بار کافی است و اگر چند بار تجربه شود در نتیجه راه غلط است و ما هر کدام برای مسئله خاصی به این جهان آمدیم و انجام وظیفه در ارتقا ما به ما یاری میرساند و اگر ما فرمانبردار نباشیم فرمانده خوبی نمیشویم. امیدوارم که بتوانیم با تفکر و حرکت نیروهای خفته خود را بیدار کنیم.
منبع: سیدی پرده
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر سوزان رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
ویراستار و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سعیده (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
88