سلام دوستان گلنار هستم یک همسفر:
تمایل دارم چند خط در مورد حس روز رهایی مسافرم بنویسیم، گرچه آن روز تنها روز رهایی مسافرم نبود؛ بلکه روز رهایی من نیز بود، حس مشترک همه مسافران و همسفران که به رهایی رسیدهاند در یک عبارت خلاصه میشود ناباوری مطلق!
قبل از ورود به کنگره ما به همه راههایی که میشد از دنیای تاریک اعتیاد بیرون آمد فکر کرده بودیم، همیشه با خود میگفتم باید کاری کنم مسافرم دوستان خود را رها کند و یا باید محل زندگیمان را عوض کنیم؛ چه بسیار نامههای بیپاسخی که برای مسافرم مینوشتم و در جیب لباس او قرار میدادم تا شاید اندکی نوشته من روی او تأثیر بگذارد و حرکت کوچکی مبنی بر کنارگذاشتن اعتیاد از او ببینیم؛ ولی دریغ و افسوس که همه خیال باطل بود.
روزهایی که به رویم گشوده شد؛ مانند نور آفتاب درخشان است که بعد از روزها هوای ابری، اکنون آغاز به تابیدن کرده و روشنایی آن گرمابخش زندگی من شده است؛ منشأ آن چیزی جزء مکان امن و مقدس کنگره نیست.
شنیده بودم بعضی انسانها دست خداوند بر روی زمین هستند حال این جمله را از اعماق وجود درک میکنم که آقای مهندس حتمبهیقین همان دست خدا روی زمین است.
نویسنده: همسفر گلنار رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی همسفر سمانه (لژیون دهم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
70