استاد: «درود و سپاس بر دوستداران حق. تمامی سخنان شما را شنیدم و من نیز به یادتان بودم و منتظر شما.» شاگرد: «چگونه میتوانم نیروی خفته خود را بیدار کنم؟» استاد: «یاد آن قهوهخانهها و چایخانههای قدیم به خیر. در آن محیطها، سخن از جوانمردی، زور و نیرو بود. اگر خوردنی هم بود، چای، تخم شربتی و گلاب بود؛ اما این مکانها بهتدریج شکل و نماد خود را از دست دادند؛ آنانی که راه حق میرفتند، کمکم از آن دایره دور شدند و در نهایت، به مرکز افیون تبدیل گشتند.» بحث امروز ما بر سر بیدار کردن نیروی خفته است؛ چگونه؟ آیا نیرویی در درون ما خفته است یا نه؟ در درون هر انسان، تمام پتانسیلها و تواناییها نهادینه شده است و ما فقط باید آنها را کشف و استخراج کنیم. برای مثال، استعداد یادگیری زبان اسپانیایی، توانایی درک موسیقی، مهارت در ورزشهای رزمی و هر نوع هنر و حرکتی در عمق وجود ما پنهان است و ما باید آن را بیدار کنیم؛ در حالی که حیوانات از این تواناییهای ذاتی بیبهرهاند.
وظیفه اصلی ما، استخراج و بالفعل کردن این پتانسیلهای درونی است. ما در حال ادامه حیات هستیم و باید از زندگی به شکلی متعادل و کامل بهرهمند شویم. برخی افراد تمام عمر خود را صرف لذتهای صرفاً دنیوی میکنند و از رشد و توسعه فردی غافل میمانند، در نتیجه هیچ دستاورد ماندگاری برای خود به ارمغان نمیآورند. در مقابل، برخی دیگر تمام فکر و همّ خود را تنها بر معنویات، دانش و دانایی متمرکز میکنند که این نیز نوعی افراط است. برای دستیابی به تعادل، لازم است که از جنبههای مختلف زندگی، چه مادی و چه معنوی، به شکلی متوازن برخوردار باشیم. همانند انسان، در زمین نیز نیروهای بسیار زیادی خفتهاند که ما باید آنها را استخراج کنیم. این نیروها با حرکت و تلاش ما بیدار میشوند. آیا اگر صبح تا شب نماز بخوانی و روزه بگیری، ذکر بگویی، عبادت کنی، چله بگیری یا روزه سکوت بگیری، نیروی خفته در زمین بیدار میشود؟ خیر.
نیروی خفته زمین زمانی بیدار میشود که نیازمند بیل، گاو نر، مرد کهن و بذری که بپاشی باشد، یعنی برای بیدار کردن زمین، باید چیزی از خودت بدهی و برایش زحمت بکشی. برای زندگی ما نیز همینطور است؛ زمانی که چیزی را میخواهی؛ باید بهای آن را بپردازی و تلاش کنی؛ تا ندهی، آن را دریافت نخواهی کرد. این اصل «بده بستان» در تمامی ابعاد هستی جاری است. این سیدی به طور عمیق به موضوع «پردهها» میپردازد؛ همان محدودیتها و موانعی که جلوی درک و دید صحیح ما را در مسیر درست زندگی میگیرند. این پردهها میتوانند ماهیت ذهنی (مانند باورهای غلط و تعصبات)، احساسی (مانند ترس، ناامیدی و خشم) یا اعتقادی (مانند جزماندیشی و نپذیرفتن حقایق جدید) داشته باشند و باعث میشوند ما موضوعات را به اشتباه ببینیم و برداشتهای نادرست داشته باشیم. زمانی که انسان وارد مسیر درمان (خواه درمان اعتیاد، بیماریهای روحی یا هر چالش دیگری) میشود، ناگزیر با این پردهها روبرو میگردد. این پردهها شامل ترس، ناامیدی، منیت و افکار منفی هستند که همگی ما را از رشد و رسیدن به درمان کامل بازمیدارند.
اولین و مهمترین گام در این مسیر، شناسایی دقیق این پردهها است. اگر ما به جای شناسایی و مقابله صحیح، آنها را سرکوب کنیم، مسئله درمان با مشکلات جدی مواجه خواهد شد و پیشرفت میسر نخواهد بود. در کنگره، با آموزشهای جهانبینی و متد DST که دریافت میکنیم، این قابلیت را پیدا میکنیم که ماهیت این پردهها را بشناسیم و با آگاهی کامل، آنها را کنار بزنیم. با کنار زدن این پردهها، سطح آگاهی و شناخت ما به شدت بالا میرود و میتوانیم به درستی و به صورت ریشهای، روند درمان خود را به انجام برسانیم. زمانی که بتوانیم این پردههای تاریک را از مقابل دیدگان خود کنار بزنیم، به آرامش حقیقی و تعادل درونی نزدیکتر میشویم و مسیر زندگی برایمان روشنتر خواهد شد. این پردهها در واقع همان حجابهایی هستند که مانع دیدن حقیقت میشوند و کنار زدن آنها، قدمی بزرگ در جهت رهایی و رسیدن به خود واقعی است.
منبع: سیدی «پرده»
رابط خبری: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوازدهم)
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر شهزاد رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
139