English Version
This Site Is Available In English

عدالت در کنگره؛ از تجربه تا فهم واقعی

عدالت در کنگره؛ از تجربه تا فهم واقعی

دهمین جلسه از دوره پنجاه و دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر امیر، نگهبانی موقت مسافر کسری و دبیری موقت مسافر مصطفی با دستور جلسه "عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟" روز سه‌شنبه 21 مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم مسافر،

خُب، عدالت… آیا همه در کنگره برابر هستند یا نه؟
من قبل از این‌که وارد کنگره بشوم، اصلا معنی عدالت را نمی‌دانستم. چرا از ضمیر «ما» استفاده نمی‌کنم؟ چون از خودم می‌گویم. زمانی که مصرف می‌کردم، تا ظهر می‌خوابیدم، ظهر می‌رفتم مصرف کنم، و انتظار داشتم پدرم همان‌طور که به فرد سالم خدمت می‌کند، به من هم خدمت کند. اما این‌طور نمی‌شود.

وقتی وارد کنگره می‌شوید و یک ماه یا دو ماه سفر می‌کنید، مشخص می‌شود کسی که از این صندلی درست استفاده می‌کند با کسی که درست استفاده نمی‌کند، خیلی فرق دارد. اینجا برابری آن‌طور که بعضی‌ها تصور می‌کنند نیست. یکی دو ماه یا سه ماه سفر می‌کند، حس‌هایش باز می‌شود، دیگر آدامسی که در دهانش است را به صندلی نمی‌چسباند. ولی یکی دیگر همان‌طور درب‌وداغون تا آخر سفرش می‌رود که نباید با بقیه برابر باشد.

وقتی من وارد کنگره شدم، با ۶ گرم مصرف روزانه آمدم. راهنما به من یک سی‌سی شربت داد. در ضمیر ناخودآگاهم گفتم: «ببین، همین‌جا هم فرق گذاشتند؛ نگاه کن، داداش لژیونی‌ام ۴/۵ سی‌سی دارد، من یک سی‌سی.» روز اول خوردم، روز دوم زنگ زدم و گفتم: «آقا، من زدم.» چون هنوز ذهنم باز نشده بود. کم‌کم که آمدم، دیدم راهنمایی که خدمت می‌کند و هیچ‌کدام از خدمتگزاران اینجا طوری نیست که پول یا چیزهای خوب را دوست نداشته باشند. همه دوست دارند. هرکس بگوید دوست ندارم، دروغ می‌گوید ولی آنها از خیلی چیزها می‌گذرند و خدمت می‌کنند.

من هم الان دوست دارم در، مغازه‌ام باشم، ولی بیست سال تخریب داشتم. تازه وارد سفر دوم شده‌ام. یک‌بار هم کنگره را رها کردم. آن روز که برگشتم، یک‌ساعت و نیم جلسه بودم. راهنمایم گفت بیا خدمت کن. همان یک‌ساعت و نیم که در جلسه بودم، وقتی قانون سبد یازده را اجرا کردم، تا ۲۴ ساعت حالم خوب بود.

خب قرار نیست کسی که نه سی‌دی گوش می‌کند، نه می‌نویسد، با کسی که این کارها را می‌کند برابر باشد. مثلاً در تعطیلات تابستانی کنگره، دبیر از من خواست مشارکت کنم. من که سی‌دی نخریده بودم و گوش نکرده بودم، چطور مشارکت کنم؟! دوست دارم حالم خوب باشد، ولی بدون انجام این کارها هیچ‌وقت خوب نمی‌شود. این عدالت همین‌جاست: مرزبانی که از ظهر تا آخر وقت خدمت می‌کند، باید حالش بهتر از منی باشد که در سفر دوم هستم، سی‌دی گوش نمی‌کنم و خدمت هم نمی‌کنم.

دو سال در جشن گلریزان بودم. در جشن اول، یکی گفت: «حالم خیلی خوب است.» من در دلم گفتم: «یک چیزی می‌گوید!» ولی بعد که جلوتر آمدم، دیدم راست می‌گوید. من هنوز در سفر اول و دوم نتوانستم عضو لژیون سردار بشوم، ولی فردی در یک روز دنور یا پهلوان می‌شود. طبیعی است که حالش بسیار بهتر از حال من باشد. کسی که مثلا  در  کلینیک خدمت می‌کند هم دوست دارد خودروی بهتری بخرد. ولی تخریب را دیده و می‌داند که قبلی‌ها کاشتند و ما برداشت کردیم، و حالا نوبت ماست که بکاریم تا آیندگان برداشت کنند.

با مشارکت درقانون سبد یازده خودت را به کنگره وصل می‌کنی. این باعث می‌شود حال من خیلی خوب شود. به خدا قسم، هرچه دارم از این کنگره است. من با دنیایی خرابی وارد این‌جا شدم. راهنمایم همیشه می‌گفت: «درست می‌شود، صبر کن.» و واقعاً درست شد. اگر سفرت را خراب کنی، باید سرافکنده و با تخریب بسیار زیادی برگردی.

هیچ‌جا بهتر از این‌جا برای درمان اعتیاد نیست. استاد امین می‌گوید: «مزد را کسانی می‌گیرند که در صراط مستقیم هستند و قوانین را بهتر می‌فهمند.» امیدوارم تمام سفر اولی‌ها رها شوند و بندشان از کنگره جدا نشود.
ممنون که با سکوت زیبایتان به حرف‌هایم گوش کردید.

مرزبان خبری:  مسافر علی‌اصغر
عکاس: مسافر مجتبی ل۱۶
تایپ: مسافران ابراهیم ل19، رضا ل۱، مهدی ل14
تنظیم و ارسال خبر: مسافر مهراد ل۱۱

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .