در درون ما همه چیز نهاده شده است که ما باید آنها را استخراج کنیم هر هنری که در درون ما است ما باید آن را بیدار کنیم؛ ولی اینها در درون حیوانات نیستند کار ما این است که آنها را استخراج کنیم، انسان باید هم به زندگی خود بپردازد و هم زندگی کند و هم بتواند کارهای معنوی و دانش خودش را بالا ببرد. ما با حرکت کردن نیروهای خفته که در وجود ما است را بیدارشان میکنیم و خداوند میفرماید: «از تو حرکت از من برکت» دعای ما را خداوند وقتی که حرکت میکنیم پاسخ میدهد.
یکی دیگر از راههای بیدار کردن نیروهای خفته تفکر کردن است و باید مسیر را پیدا کنیم، اگر مسیر را پیدا نکنیم در حرکت خطرهایی زیادی وجود دارد که باید از آنها عبور کنیم و ممکن است با شکست مواجه شویم مهم نیست؛ چون شکست پل پیروزی است و ما باید به تلاش خود ادامه بدهیم و در راه صراط مستقیم حرکت کنیم و باید در زندگی از پردههایی که در زندگی ما وجود دارند بیرون بیاییم و بیپرده سخن بگوییم و این پردهها پوسیده هستند مانند: پرده اعتیاد، باورهای غلط، تعصبات بیمورد، اعتقاد غلط، حسادت، دشمنی، کینهتوزی، غیبت، تجسس و... که همه پوسیده هستند و از همه اینها باید بیاییم بیرون و تا بیرون نیاییم به نتیجه نمیرسیم.
وقتی از همه اینها بگذریم چیزی که بها دارد فقط محبت است و دوای تمام دردها محبت است و باید درکش کنید و با محبت کردن میتوان انسانها را درک کرد و دوستشان داشت، حتی انسانهای بد. چیزی که تمام هستی را به هم وصل کرده است، محبت است و چیزی هم گواراتر و لذت بخشتر از محبت و عشق نیست که باید دوست بداری تا دوستت داشته باشند. با محبت به آرامش و آسایش میرسیم و ما را نجات میدهد و این وقتی صورت میگیرد که این محبت به دانایی برسد، باید بدانیم که برای چه کسی محبت میکنیم. تمام هستی معجزه است اگر جسمی در هستی باشد لمس میکنیم و اگر نباشد تفکرش میکنیم و وصف عشق، نصف خود عشق است.
تمام کارهایی که ما انجام میدهیم در کل هستی وجود دارد که ما انجام میدهیم و آنچه از این روزگار باقی میماند، وجود دارد و هر کاری که انجام میدهیم ثبت میشود چه نیک باشد و چه بد و موضوعی که در بعد؛ یعنی بعد جهان و آخرت یا ابعاد مختلف را به هم ارتباط میدهد و آن را ما داریم، حس بیرون است و آن من و تو هستیم که احساس و وصف را میطلبد و انجام میگیرد و بر خورد انسان باید با هر کسی مثل خودش باشد، با انسانها انسان، با نادانان نادان و با احمقها مثل خودشان باشند و طرفشان را بشناسند و بر طبق آن رفتار بکنند. تجربه اگر خوب باشد یک بار کافی است و نیازی به تجربه مجدد ندارد و هر کدام از ما در این جهان آمدهایم برای یک مسئله خاص و انجام وظیفه و تا وقتی فرماندار نباشیم فرمانده نمیشویم.
منبع: سیدی پرده
نویسنده: همسفر سمیه.(ک) رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
رابط خبری: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
عکس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
49