جلسه هشتم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فردوسی مشهد با استادی همسفر الهام، نگهبانی راهنما همسفر سمانه و دبیری همسفر نفیسه با دستورجلسه: «عدالت؛ آیا همه در کنگره ۶۰ با هم برابرند؟» روز دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا سپاسگزارم از نگهبان لژیون سردار که مرا لایق دانستند و این خدمت را به من واگذار کردند، همینطور تشکر میکنم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی که همیشه ما را حمایت میکنند و اجازه خدمت میدهند، همچنین به دبیر و خزانهدار خداقوت عرض میکنم.
خداوند را شاکر هستم که بعد از تعطیلات دوباره به مکان امن خود، همان کنگره بازگشتم و میتوانم از دیدن تکتک شما و آغوش گرم، لبخند پرمهرتان انرژی بگیرم. امیدوارم این ایام به کامتان بوده و همراه خانواده لذت برده باشید.
درحقیقت قبل از آمدن بهخاطر نبودن راهنمایم و رفتن ایشان از این شعبه، کمی دلگیر بودم با خود میگفتم چه انگیزهای میتواند مرا به کنگره بکشاند، زمانیکه این خدمت به من پیشنهاد شد با جان و دل پذیرفتم و به فال نیک گرفتم و مثل قبل پرانرژی و باامید به شعبه آمدم؛ البته در این مدت خیلی فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که همه ما رهجوی کنگره و سرباز آقای مهندس هستیم و قرار نیست هیچ اتفاقی این را کمرنگ کند؛ اگر رویدادی پیش میآید یا جابهجایی شکل میگیرد، ما باید قوی باشیم و به آن هدف اصلی فکر کنیم، از همینجا برای راهنمای خویش انرژی میفرستم، خداوند نگهدارشان باشد.
دستور جلسه عدالت است، آیا همه در کنگره با هم برابر هستند؟ من میخواهم گریزی بزنم به روز اولی که وارد کنگره شدم، تصوری که از این مکان داشتم این بود که ما همه خانواده مصرفکنندها هستیم و آن افرادی که شال دارند و خدمت میکنند، به نحوی کارهای اداری را انجام میدادند به خیال من، تحصیلات عالی روانشناسی دارند یا مشاورههای خیلی قَدری هستند و در زمینه اعتیاد و فیزیولوژی آگاهی دارند. قرار است ما را مشاوره دهند و از نظر روانشناسی آماده کنند که به عزیزان خود کمک کنیم؛ اما رفتهرفته کاملاً تصورات من اشتباه بود، متوجه شدم در این مکان هرچه تحصیلات، پول، مقام و عقیده است باید پشت در گذاشته شود. همه به عنوان تازهوارد و بهطور یکسان و برابر وارد شویم که این مسیر برای همه یکسان است. در اینجا باید جایگاهها را خودمان کسب کنیم، این موضوع برای من خیلی عجیب و جالب بود که آن را از دیگر سیستمها و گروههای درمانی متمایز کرده است.
معنای واقعی عدالت در کنگره۶۰ این است که ما از نظر انسانی همه با هم برابر؛ ولی از نظر جایگاه و مسئولیت با هم متفاوت هستیم و برابری نداریم یعنی؛ هر کس در جای شایسته خود قرار میگیرد و باید بهترین خود را ارائه دهد؛ اگر من یک تازهوارد هستم باید بنشینم و آموزش بگیرم؛ اگر رهجو میشوم باید حرکت کنم و آن آموزشی را که میگیرم، عملی و کاربردی کنم همینطور راهنما باید بهترین خود را ارائه و آموزش دهد، این همان جایگاهی است که با تلاش بهدست میآید و این خود عدالت است.
فرصتها برای همه در یک مسیر، برابر است مهم این است که ما چهطور از آن استفاده کنیم، یک تازهوارد میتواند جایگاههای راهنمایی، مرزبانی و حتی دیدهبانی را بهدست آورد؛ ولی نکته این است که در این مسیر راه گریز و میانبر وجود ندارد، این برای من ثابت شده که باید پلهپله و اصولی طی شود؛ در کنگره چیزی را بدون تلاش به کسی نمیدهند.
مثال شخصی خود را بازگو میکنم؛ زمانی که وارد کنگره شدم اصلاً نمیتوانستم حتی خود را برای اولین بار بهعنوان تازهوارد معرفی کنم؛ ولی سعی کردم بنشینم، گوش کنم و ببینم، آموزش گرفتم رفتهرفته سیدی نوشتم و خدمتهای کوچک انجام دادم، فهمیدم با خدمت کردن هم حال من خوب میشود و هم به دیگران کمک میکنم، با تلاش و اصرار وارد سایت شدم از ویرایش کردن شروع کردم و کمکم تمام خدمتهای سایت را انجام دادم و ساعتها آموزش میگرفتم تا اینکه تلاش و حرکت من باعث شد خداروشکر در حال حاضر نگهبان سایت شوم که عاشقانه و خالصانه در این جایگاه خدمت میکنم. خواسته قویتر من این بود که شال سبز بگیرم همه میدانند من شال سبز و راهنمای تازهواردین را به شدت دوست دارم؛ چون تنها چیزی که من را تثبیت و به کنگره گره داد فقط همین جایگاه بود، آرزو داشتم آن را تجربه کنم و خدا را سپاس بهدست آوردم. همینطور ادامه دارد، هیچ توقفی برای من نخواهد بود، باید حرکت و تلاش کنم تا جایگاههای دیگر را بهدست بیاورم و این به عهده خود من است، کس دیگری نمیتواند به من بدهد، ما در کنگره باید جایگاهها را خودمان در این مسیر بهدست آوریم.
لژیون سردار پر از خیر و برکت است، من ۶ میلیون پرداخت کردم و وارد لژیون سردار شدم، حال شخص دیگری از ۵۰ میلیون خود میگذرد و دنور میشود، جایگاه او با من متفاوت است، شاید من هزار و یک دلیل برای پرداخت ۵۰ میلیون تومان بیاورم که از پرداخت آن صرفنظر کنم به بهانه شهریه مدرسه فرزندم، خرید تلفن همراه یا هر چیز دیگری؛ اما همسفری که با من در یک مسیر قدم گذاشته و با هم تازهوارد بودیم از ۵۰۰ میلیون خود میگذرد و پهلوان میشود، این غیرمنطقی است که بخواهم خود را با جایگاهی که آن فرد دارد مقایسه کنم؛ چون با من متفاوت است. شاید بگوییم توان مالی داشته که پهلوان شده، به نظر من ممکن است توان مالی داشته باشم؛ ولی به دلایل مختلف خود را توجیه کنم که این کار را انجام ندهم، مثلاً بگویم ماشین عوض کنم یا جابهجایی خانه داشته باشم، شاید من به این پول نیاز دارم، من زن هستم و ممکن است هزارویک اتفاق برای من بیفتد؛ پس من این ۵۰۰ میلیون تومان را پسانداز کنم؛ اما آن کسی که شال پهلوانی خوش رنگ را به دور گردن خود میاندازد به این چیزها فکر نمیکند، اولویت او میشود بخشش و قصد دارد آن قطرهای که از وجود خداوند در او است، متجلی کند و با فرمان عقل میبخشد، او نمیگوید باشد برای بعد، من نمیتوانم بگویم، شاید انشاءالله بتوانم. پس فرق من با ایشان این است که جایگاه را متفاوت میکند و این بهنظر من، خودِ عدالت است که ما در اینجا این را درک میکنیم.
دوستان؛ کنگره جایی است که به ما فرصت بازسازی زندگی را میدهد، نه کسی عقبتر و نه جلوتر است همه ما در یک مسیر هستیم، از آن در که وارد کنگره شدیم، همه ما یک تازهوارد صفر کیلومتر با حال خراب بودیم؛ پس بستگی به خود ما دارد که این مسیر را چگونه طی کنیم، چه جایگاهی را بهدست آوریم، چه حالی را داشته باشیم و به کجا برسیم. همهچیز به ما و قدمهای ما بستگی دارد؛ پس قدمهایمان را محکمتر با انگیزهتر برداریم چون در کنگره۶۰ هیچ سقفی برای رشد وجود ندارد.

تایپیست: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نوزدهم)، همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون شانزدهم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی فردوسی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
191