English Version
This Site Is Available In English

هستی با "عدالت" است که معنا پیدا می‌کند

هستی با

دومین جلسه از دوره‌ی سیزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنما مسافر محمد، نگهبانی مسافر رضا و دبیری همسفر پیمان، با دستور جلسه:"عدالت، آیا همه افراد در کنگره ۶۰ با هم برابرند؟ " شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز توفیق یافتم در این جایگاه قرار بگیرم، آموزش ببینم و خدمت کنم. امیدوارم تعطیلات خوبی را گذرانده باشید و انرژی کسب‌شده در آن را بتوانیم همگی در کنگره به کار بگیریم.  

در ایام تعطیل، همواره با خود می‌گفتم که زندگی بدون کنگره چقدر بی‌معناست. هر روز آن، مانند روزهای آخر، احساس پوچی می‌کردم. به راستی اگر روزی کنگره نباشد، زندگی‌مان بسیار بی‌معنا خواهد بود. تعجب می‌کنم از افرادی که کنگره را رها می‌کنند تا صرفاً بروند و «کار» کنند؛ حتی اگر پیش از این هم شاغل بوده‌اند یا می‌خواهند شغل دوم داشته باشند. به نظر می‌رسد از این منظر به قضایا نگاه نکرده‌اند.

این موضوع برای من بسیار عجیب است و برای من، محمد، این تعطیلات بیش از هر چیز مایه عذاب بود. البته حالمان خوب است و ناراضی نیستیم. به برنامه‌ها رسیدگی می‌کنیم و به مسافرت می‌رویم، اما زندگی بدون کنگره به عقیده من یک روتینِ بسیار عادی و زندگی‌ای کاملاً معمولی است: صبح بیدار می‌شوی، سر کار می‌روی، ناهار می‌خوری، چرت می‌زنی، به بازار می‌روی و بازمی‌گردی. برای بسیاری افراد شاید این خوب باشد، اما...  

عدالت: آیا همه افراد با هم برابرند؟ پاسخ کوتاه، همان‌طور که در مدرسه آموخته‌اید، «خیر» است. چرا؟ زیرا خداوند می‌فرماید: «آیا آنان که می‌دانند و آنان که نمی‌دانند، برابرند؟» به‌هیچ‌وجه برابر نیستند.  

در کنگره نیز همین‌گونه است. بیایید داوری کنیم:  آیا کسی که عضویت لژیونِ «سردار» دارد با کسی که ندارد برابر است؟آیا کسی که از وقت، زمان و انرژی خود می‌گذرد و خدمت می‌کند، با کسی که پنج دقیقه قبل از جلسه وارد می‌شود برابر است؟  

خیر، برابر نیستند. اگر برابر بودند، اساساً هستی معنایی نداشت. تصور کنید معلمی به تمام کلاس نمره ۲۰ بدهد! من به عنوان پدر آن دانش‌آموزِ سختکوش، حتماً از معلم سؤال می‌کردم که چرا فرزندم را با کسی که حتی توانایی خواندن را ندارد، یکسان ارزیابی کرده‌اید؟ کنگره نیز چنین است.  

چرا برابر نیستند و چه امتیازی وجود دارد؟  

برخی جایگاه‌ها امتیازات بیرونی دارند (مثل آب آوردن در لژیون برای راهنما، احترام ویژه به ایجنت و...)، اما تمرکز اصلی ما بر امتیاز درونی این جایگاه‌هاست. از نظر درونی، افرادی که در کنگره خدمت می‌کنند با کسی که خدمت نمی‌کند، اصلاً قابل مقایسه نیستند. بنابراین، هرگز نباید خود را با آنان مقایسه کنم.  

وقتی به من گفته می‌شود هنگام عبور مرزبان بلند شوم، این احترام به شخص مرزبان نیست، بلکه به جایگاه اوست. این دستور برای این است که من این حقیقت را درک کنم: «من با او برابر نیستم.» نه به خاطر شخص او، بلکه به دلیل جایگاهی که به دست آورده است.

زیرا کسی که شال می‌گیرد یا صاحب جایگاه می‌شود، خود خواسته است در آن موقعیت قرار گیرد و خدمت کند. صرف حضور در آن جایگاه — چه تقی باشد، چه نقی یا هرکس دیگر — باعث می‌شود که او دیگر صرفاً یک «شخص حقیقی» نباشد، بلکه یک «شخصیت حقوقی» باشد. من موظفم به این شخصیت حقوقی و به جایگاه حقوقی‌ای که کسب کرده است، احترام بگذارم. طبیعتاً او با منِ مهمانی که جایگاهی ندارم، برابر نیست.  

به‌نظر من، اصل این دستور جلسه دقیقاً جلوگیری از همین قیاس‌های نادرست است. این دستور جلسه مانع از آن می‌شود که بگویم: «چرا فلانی این‌طور است و من این‌طورم؟»، «من که ده‌ها خانه دارم و هم‌سن فلان شخص هستم»، یا «من پنجاه کارگر دارم و تو نداری». برابر نیستیم! اگر داشتن پنجاه کارگر درمان‌گر بود، با آن‌ها درمان می‌شدی و مشکلات زندگی‌ات حل می‌شد. چنین چیزی ممکن نیست.متشکرم.

عکس: مسافر محمد-رهجوی لژیون یکم 

تایپ، ویرایش و ارسال خبر: همسفر مسعود-لژیون یکم 

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .