جلسه دوازدهم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شوشتر با استادی راهنما همسفر نازنین، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر رقیه با دستور جلسه: " وادی پنجم و تاثیر آن بر روی من"در روز دوشنبه 30 تیرماه 1404 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
متشکرم از نگهبان جلسه همسفر الهام که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و از ایجنت همسفران همسفر مرضیه تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا جایگاه استادی رو تجربه کنم.
وادی اول دوم سوم و چهارم رو میخوانم و به یک شناختی میرسم که حالا باید تفکر کنم ساختاری در ذهنم به وجود بیاد من نباید دچار ناامیدی بشوم من نباید خودم را به هیچ بدونم من نباید مسئولیت خودم را به دیگران بسپارم حالا یه پیش زمینهای آماده شده برای من در ذهن من در وجود من الان وقت این است که در وادی پنجم هر آن چه یاد گرفتهایم عملیاتیش کنیم و به ثمر برسانیم به این جهت به نظر من وادی پنجم گل سر سبد وادیها است.
عنوان وادی در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست، بلکه ما با رفتن و رسیدن آن را کامل می نماید، در این وادی سه تا جهان را به ما معرفی میکند جهان خاکی، جهان ذهنی، جهان خواب، جهان خاکی را که برای همه ما محسوس است و آن را میشناسیم جهان خواب هم خواب است و حالا داستانهای خودش را دارد که ورود نمیکنیم؛ اما من میخواهم از جهان ذهنی صحبت کنم، جهان ذهنی بسیار قوی است و من باید بدانم که هر چیزی در پیرامون من و در بیرون من اتفاق میافتد از جهان ذهنی من نشئت میگیرد، اگر من این را بشناسم در جهان ذهنی آن موقع است که میتوانم یا تقویتش بکنم یا تضعیفش بکنم و در جهان ذهنی اتفاقات خیلی بزرگی میافتد. آقای مهندس میگوید: ما در چهار وادی اول به این پیبردیم که جهان ذهنی داریم و ساختار تفکرمان را میتوانیم تقویت کنیم، در جهان ذهن؛ اما در وادی پنجم حالا باید بیایم تبدیلش کنیم به یک فعل، تبدیلش میکنیم به یک کار عملیاتی مثل همان مثال ساندویچ را میزنم که ما توی ذهنمان مواردشو خریداری میکنیم و بعد میآییم درستش میکنیم و در واقع عملیاتیش کردیم؛ اما الان این سوال پیش میآيد یعنی من فقط بشینم تو ذهنم فکر بکنم که درست باشد باید اقلامش را اینجوری بخرم؛ اما هیچ وقت دست رو اقدام نزنم و درستش نکنم آیا میتوانم این ساندویچ خوشمزه را داشته باشم نه نمیتوانم؛ پس تمام مثالها همینه، یعنی من اگر شب و روز بنشینم به این فکر کنم که آره سیدی نوشتن خیلی خوبه، من باید سیدی بنویسم، سیدی نوشتن به من کمک میکند، که از آلزایمر دور بشوم و به من کمک میکند که ذهنم تقویت بشود، به من کمک میکند که چیزهای جدیدی یاد بگیرم، خیلی بهم کمک میکند؛ اما سیدی ننویسم آیا کمکی میتواند به من بکند یعنی؟ اون ساختار ذهنی را من نتوانسته باشم به قسمت عملیاتی قضیه برسانم و قسمت جالب برای من این است که یک مقدمه برنامهریزی و یا مقدمه عمل تمرین برای چگونه زیستن جهان ذهنی است؛ پس من باید این جهان ذهنی را جدی بگیرم و بدانم یک وقتهایی آن زندانهایی که من برای خودم میسازم، در بیرون خودم همش از پس ذهن خودم است، یعنی اگه خودم را محدود میکنم همش در پس جملهای است که من نمیتوانم، من نمیتوانم، سی دی بنویسم، در واقع میتوانم اصلاً سیستم من به گونهای تعبیر شده که من میتوانم انجام بدم آن را، ولی در ذهن خودم جوری آن را فراهم میکنم برای خودم، که من نمیتوانم؛ پس تمام زندانهایی را که من در ذهن خودم ساختم برای خودم از پس ذهن من است.
اگر میخواهید وارد وادی پنجم بشوید، بایستی از حالت اضطراب، ترس، عدم اعتماد به نفس، ناامیدی و سایر نکات منفی خارج بشوید تا به مرحله آرامش قدم بگذاریم، حالا میآيد به ما هفت تا پله رو معرفی میکند برای چی این هفت تا پله به من کمک میکند، برای خروج یا صعود از اضطراب، نگرانی، پریشانی، ناامیدی یا بیماری؛ پس ببین دارد بهمان میگوید که مشکل این است اگر نمیتوانید ساختار فکری درون ذهنت را به یک ساختار عملی تبدیل بکنید، دلیلش همین ترسها و ناامیدی است من ترس دارم از اینکه بخواهم یه تغییری در وجودم ایجاد بشود، اگر ترس را کنار بگذارم اگر بدانم که چه جوری باید ترس را کنار بگذارم قطعاً میتوانم یک ساختار فکری و به یک ساختار عملی تبدیل کنم، ترس یک حس بازدارنده است، که اجازه نمیدهد تجربه کنید. مثلث جهالت و مثلث دانایی که ضلعهای آن روبروی هم قرار میگیرند، ترس تفکر را میخورد و وقتی آدم تفکر نداشته باشد نمیتواند آموزش بگیرد.
برای خروج و صعود از نگرانی، پریشانی، ناامیدی باید پلههایی را به مرور زمان طی کرد. پله اول برگشت از ضدارزشها: برگشت از ضد ارزشها، یعنی من باید ضدارزشها را برای خودم یادآوری کنم و بدانم ضدارزش از نظر من چی است، گاهی وقتها ضدارزش در جامعهای با جامعه دیگر فرق میکند، به طور مثال مشروبات الکلی در جامعه ما ضدارزش حساب میشود، در جامعه دیگر ضدارزش حساب نمیشود، هر کس در ذهن خود و طبق قوانین میداند ضدارزش و ارزش چی است.
پله دوم خودداری: یک کاری که شک دارید انجامش بدهید بهتر است از انجام دادن آن خودداری کنید، یک جهانبینی است در شخص که میتواند خیلی از مشکلات خود را با خودداری کردن سپری بکند.
پله سوم قناعت: قناعت مثل این است که یک زمین کشاورزی را در نظر بگیرید و ببینید از یک زمین شور یک درختی رشد میکند و میوههای شیرینی میدهد که برای انسان لذت بخش است و از آن استفاده میکند این یعنی قناعت کردن.
پله چهارم صبر: صبر آن نیست که من فقط بنشینم و منتظر بمانم تا یک اتفاقی بیوفتد باید در پس آن نشستن و انتظار تلاش و کوششی باشد.
پله پنجم تجسس، قضاوت و غیبت: آقای مهندس میگویند: ما در جایگاهی نیستیم که این سه تا را انجام دهیم اگر قرار است کسی قضاوت بکند آن قاضی است نه شخصی که در اینجا است و این سه مورد خیلی انرژی از آدم میگیرند و در سیدی امواج بازدارنده استاد امین صحبت میکند میگویند: انرژی مانند پول است برای انسان و میتواند از این انرژی استفاده کند برای گذراندن زندگی خود و حیف است انسان این انرژی را برای این سه مورد هدر بدهد.
پله ششم پس انداز: دانه دانه است قلعه در انبار، حتی اگر اوضاع مالی خوبی ندارید قرار بر این نیست که نتوانید پس انداز کنید آقای مهندس میگویند: اگر حتی یک نان دارید نصفه آن را پس انداز کنید و هیچ توجیهی ندارد.
پله هفت توکل، رضا و تسلیم: باید توکل داشته باشیم به خداوند بعد اگر بتوانم به مرحلهای برسم که رضایت بدهم به اتفاقاتی که برای من میافتد میرسیم به مرحله تسلیم بودن در برابر خداوند و چه اتفاق بد چه خوب باشد برایمان فرقی ندارد چون از طرف خداوند است.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر رضا
تایپیست: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس سایت: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شوشتر
- تعداد بازدید از این مطلب :
76