English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده- این مسیر خیلی از گره‌های درونی‌ام را باز کرد

گروه خانواده- این مسیر خیلی از گره‌های درونی‌ام را باز کرد

بعد از سالیانی پر از رنج، غم و ناامیدی، روزنه نور امیدی، در یک سال و چند ماه پیش برایمان باز شد. در ابتدا که این نور برای من نمایان شد، اصلاً فکر انتهای آن را نمی‌کردم که چه می‌خواهد شود، فقط دنبال یک آرامشی بودم؛ چون هر راهی را که می‌رفتم، به این آرامشی که می‌خواستم نمی‌رسیدم؛ ولی با نمایان شدن این نور، برای من و مسافرم قلبم خیلی روشن شد که این راه پر از امید است. مسافرم هم مثل من به این مسیر علاقمند شده بود. برای من جای تعجب بود که ما هر راهی را که برای درمان مسافرم می‌رفتیم، مسافرم تا یک جایی پیش می‌رفت؛ ولی از ادامه دادن آن راه می‌ترسید.

خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم در این مسیر کنگره که هدف آن درمان و آموزش بود و من با مسافرم همراه بودم؛ من با انرژی مسافرم و مسافرم با انرژی من جلو می‌رفت؛ باید بگویم که این مسیر خیلی از گره‌های درونی‌ام را باز کرد که خودم هم باورم نمی‌شود. در شروع زندگی با مسافرم، آن‌قدر بین ما عشق و محبت بود که هیچ وقت حاضر نبودم یک لحظه از مسافرم دور شوم و این احساس و عشق در مسافرم هم وجود داشت؛ ولی با رفتن در عمق تاریکی‌ها و نفرت من از مواد، کم‌کم از مسافرم کینه و نفرت گرفتم و هر چه می‌گذشت فاصله‌ام از او بیشتر می‌شد و زمانی حاضر شده بودم که یک جایی زندگی را قطع کنم و خودم را خلاص کنم. 

هیچ وقت حاضر نمی‌شدم که حقایق را ببینم و همیشه در انکار بودم و اصلاً فکر نمی‌کردم که مسافرم راهی را که رفته ناآگاهانه بوده و در این راه آسیب دیده است و همیشه با خودم فکر می‌کردم که مسافرم همیشه در پی لذت خودش است و خانواده‌اش را دوست ندارد که حتی شده به خاطر خانواده‌اش، مواد را کنار بگذارد و این‌که مواد را بر ما ترجیح می‌دهد. من نمی‌دانستم که فرمانده جسم او موادش شده است و جسم و روان او آسیب دیده است. 

وقتی که مسافرم قصد ترک مواد را داشت و راهی را برای درمان می‌خواستیم برویم، من خیلی کمکش می‌کردم؛ ولی وقتی که متوجه می‌شدم که باز به سمت مصرف مواد رفته، خیلی از او نفرت و کینه پیدا می‌کردم و در موردش فکر می‌کردم که او فردی ترسو و سست و بی‌اراده است. اکنون بابت آگاهی امروزم و آموزش‌هایی که دریافت می‌کنم و آرامش نسبی که دارم، خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم. وقتی که برای رهایی رفته بودیم و با آقای مهندس روبه‌رو شدیم و گل رهایی را از دستان پرتوان ایشان دریافت کردیم، آقای مهندس را که دیدم، از صورت این بزرگ مرد متوجه سختی‌ها و رنج‌هایی که مثل یک پدر برای ما کشیده شدم و من از ته قلبم، از خداوند برای ایشان و خانواده محترم و بزرگوارشان آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت را خواستارم.

من در فکر فرو رفته‌ام که چه‌قدر خداوند به یک انسان می‌تواند چنین دلی را بدهد که حاصل دسترنج خود را در اختیار هم نوعان خود قرار دهد که به انسان‌های دیگر هم کمک کند تا آن‌ها هم از منجلاب بیرون بیایند و دست میلیون‌ها نفر را بگیرد و زندگی‌هایی که به آتش کشیده شده است را نجات بدهد. این شخص در پیشگاه خداوند بالاترین جایگاه را دارد که دعای خیر میلیون‌ها خانواده، پشت سر ایشان است. واقعاً آقای مهندس مهربان‌ترین، با گذشت‌ترین، صبورترین، با محبت‌ترین و عاشق‌ترین انسان روی کره زمین است.

این رهایی از تاریکی‌ها و بندها و این آرامش و آگاهی امروزم را در ابتدا مدیون و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترم و بزرگوارشان هستم، همچنین قدردان و سپاسگزار راهنمایم همسفر زهرا و راهنمای مسافرم محمد عارف بزرگوار و همه خدمتگزاران کنگره۶۰ نمایندگی زاهدان نیز هستم و برای همه این بزرگواران آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت و عاقبت بخیری و بهترین‌ها را از خداوند خواستارم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنماهمسفر زهرا (لژیون دوم )
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه راهنما رهجوی همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی زاهدان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .