جلسه سوم از دور پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، شعبه دنا؛ با استادی مسافر علی اکبر، نگهبانی مسافر طاها و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه: «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی اکبر هستم یک مسافر. از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و تمامی خدمتگزاران شعبه دنا کمال تشکر را دارم که فرصت خدمت و آموزش را در اختیار من قرار دادند. خدا را شاکرم که اذن ورودم به کنگره صادر شد تا در این جایگاه قرار بگیرم.
جلسه این هفته به وادی پنجم و تأثیر آن بر من اختصاص داشت. در خودِ وادی پنجم آمده است که در جهان ما، قدرت مطلق حل مشکلات، صرفاً قدرت تفکر نیست؛ بلکه با عمل کردن و رسیدن به مقصود، آن را کامل میکنیم. همانطور که در کنگره و لژیونها، در سفر اول، وادیها را گام به گام با راهنمایمان کار میکنیم و به آموزشهای لازم دست مییابیم، میآموزیم که چگونه اهدافمان را از قوه به فعل درآوریم.
تأثیراتی که وادی پنجم بر من گذاشت به این صورت بود: پیش از ورود به کنگره، من با ساختارها و تفکرات اشتباهی زندگی میکردم که ریشه در مصرف مواد مخدر داشت. اکنون که خودم را با گذشتهام مقایسه میکنم، تفاوت چشمگیری را احساس میکنم. همانطور که در وادی اول تا چهارم نیز تأکید شده، من در گذشته ابتدا عمل میکردم و سپس فکر میکردم. دیدگاه من نسبت به کنگره ۶۰ این بود که کنگره فقط شربت تریاک (OT) برای رفع خماری ارائه میدهد. با وجود مصرف زیاد مواد، خودم را جزو افراد مصرفکننده نمیدانستم.

پس از ورود به کنگره، راهنمای تازهواردین بسیاری از مسائل را برایم روشن کرد. متوجه شدم که دیدگاه اولیه من کاملاً اشتباه و حتی در نقطه مقابل حقیقت بوده است. کنگره به من آموخت که ابتدا تفکر سالم را بیاموزم و سپس وارد عمل شوم. هنگامی که لژیون خود را انتخاب کردم، به ما اعلام شد که برای طی کردن سفر اول در بازه ۱۰ تا ۱۱ ماه، باید قوانین، شرایط و حرمتهای کنگره را رعایت کنیم و به آنها پایبند باشیم تا بتوانیم حرکت خود را آغاز کنیم.
پیمانی که با خود بستیم برای طی کردن این ۱۰ یا ۱۱ ماه، نشاندهنده ورود ما به عرصه عمل و حرکت است. افرادی به نتیجه میرسند که در این مدت، صحبتهای راهنما را به دقت اجرا کرده، سیدیهای آموزشی را نوشته، سر وقت در جلسات حاضر شده و در روزهای جمعه به پارک مراجعه کرده باشند. من نیز در سفر اول، با تمام توان و به خوبی این مسیر را ادامه دادم تا به وادی پنجم رسیدم.
در وادی پنجم، راهنمای عمل این بود که تا زمانی که نزد آقای مهندس (حسین دژاکام) نرفته و گل رهایی را دریافت نکنم، این مسیر کامل نمیشود. همانطور که در ضربالمثل آمده، “با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود.” من نیازمند آموزش، شناخت، راهنما و قرار گرفتن در مسیرِ عمل بودم تا بتوانم با حرکتی صحیح و با اتکا به تواناییهایی که در کنگره ۶۰ آموختهام، به نتیجه برسم.
کنگره ۶۰، مفاهیم بسیاری را روشن میسازد، از جمله وادی پنجم را، چرا که با ورود به کنگره، عملاً وارد مسیر عمل شدهایم. گاهی پیش میآید که فردی در اواسط یا انتهای سفر، تمام زحمات خود را به راحتی از بین میبرد و از آنها بهرهمند نمیشود؛ این امر مانع از رسیدن به نتیجه مطلوب میگردد. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
«تقدیر و تشکر از اعضاء لژیون سردار»


تایپ: مسافر بهنام لژیون هفتم، مسافر کاظم لژیون نهم
عکاس: مسافر حمید لژیون سوم
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
55