اولین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاههای خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به نگهبانی مسافر جواد، استادی مسافر رسول و دبیری مسافر نوید با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» یکشنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رسول هستم یک مسافر؛ خدا را شکر که قسمت شد امروز استاد جلسه باشم. از راهنمای عزیزم آقا رضا، گروه مرزبانی، نگهبان و دبیر محترم هم تشکر میکنم که استادی این جلسه را به من سپردند. دستور جلسه وادی پنجم است که میگوید در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید. وادی پنجم در ابتدا ساده به نظر میرسد؛ اما خیلی مهم است که بدانیم به چیزی که فکر میکنیم باید عمل کنیم تا به هدف خود برسیم؛ اما تابهحال به این فکر نکردیم که برای عمل به این موضوع باید چه ویژگیهایی داشته باشیم؟ در وادی پنجم جناب مهندس هفت مورد کلیدی رو مطرح نمودهاند. از ضد ارزشها دوری کنیم، از انجام کاری که نسبت به درست یا نادرست بودن آن اطمینان نداریم خودداری کنیم، در مسیر زندگی قناعت داشته باشیم، صبر داشته باشیم و به گذر زمان توجه کنیم، مراقب باشیم وارد تجسس، قضاوت و غیبت نشویم؛ چون این موارد باهم در ارتباط هستند و بسیار مهم هستند، پساندازکردن را فراموش نکنیم، به خداوند توکل کنیم و به نتیجهای که حاصل میشود رضایت دهیم و تسلیم درگاه الهی باشیم؛ زیرا در این صورت به آرامش دست خواهیم یافت که هیچچیز نمیتواند آنها از شما بگیرد و در نهایت امر وادی پنجم به ما آموزش میدهد که ساختارهای فکری و ذهنی خودمان را به ساختارهای عمل و اجرایی تبدیل کنیم.

من همیشه قبل از ورود به کنگره با خودم فکر میکردم همه این مسائل را میدانم. اما الان متوجه شدم که باید تفکر میداشتم. در خصوص صبر داشتن هم باید عرض کنم من خیلی کمصبر بودم و دوست داشتم که کارهایم سریع پیش برود و همیشه عجله میکردم و خیلی فشار روانی داشتم و به اطرافیانم هم فشار روانی وارد میکردم؛ در نهایت متوجه میشدم که از یک راه خیلی راحتتر میتوانستم به همین نتیجه برسم و کار را برای خودم سخت و دشوار میکردم. صبور نبودم و کارهایم را جلو جلو انجام میدادم و همیشه هم چالشهایی برای من پیش میآمد .یک خاطرهای برای شما تعریف کنم؛ من سال ۸۰ که ازدواج کردم یک وام ازدواج ۲۰۰ هزارتومانی گرفتم و ۲۰۰ هزار تومان هم به همسفرم دادند که من گرفتم تا یک موتورسیکلت بخرم. مبلغ موتور با قسطش شد ۸۴ هزار تومان که ماهیانه ۴۵ هزار تومان قسط پرداخت میکردم؛ اما با ۵۰ هزارتومانی که درآمد داشتم همیشه اقساطم عقب میافتاد. متأسفانه بدون تفکر و حتی مشورت با دیگران جلو میرفتم. من با تخریب بالا آن موقع در اوج مصرف بودم و درنهایت موتور را به نصف قیمت مجبور شدم بفروشم تا بتوانم مجلس عروسی برگزار کنم. در همان زمان همسفرم با فروش طلاهایش یک زمین خریداری کرد که من هم میتوانستم بخرم. الان زمینی که همسفرم خریده است همچنان هست و ساخته شده اما بهخاطر عدم تفکر موتور همان زمان از دستم رفت.
خدا را شکر میکنم که وارد کنگره شدم؛ شاید رفتارم در بیرون از کنگره متفاوت باشد؛ ولی سعی میکنم که رفتار بیرونم هم مثل داخل کنگره بشود. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
مرزبان خبری: مسافر وحید
تصویربردار: مسافر احمد
نگارش: مسافر عباس
ویرایش و ارسال خبر: مسافر نوید
- تعداد بازدید از این مطلب :
71