ششمین جلسه از دوره نودم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی آکادمی به استادی راهنما محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافرامیررضا و دبیری مسافر جلال با دستور جلسه "وادی پنجم و تاثیر آن روی من" شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، خدارا شکر میکنم و خوشحالم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار دارم. از گروه مرزبانی و ایجنت محترم شعبه تشکر میکنم که به من فرصت دادند تا خدمت کنم. دستور جلسه امروز دوبخش است، بخش اول دستور جلسه هفتگی با عنوان وادی پنجم و تاثیر آن روی من است و بخش دوم تولد آزاد مردی راهنمای محترم آقا رسول میباشد.
به نظر من وادی پنجم، چهار وادی اول را به چهار وادی بعدش متصل میکند. درچهار وادی اول یاد میگیریم که تفکر کنیم، بیهوده نیستیم و هیچکس به اندازه خودمان به ما فکر نمیکند و مسولیت خودمان را گردن خدا هم نمیاندازیم.
در ادامه میرسیم به وادی پنجم که تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید. هرچه در وادیهای قبل یاد گرفتیم باید در این وادی عملی کنیم، یعنی ما تفکر را یاد گرفتیم، خلق کردن را یاد گرفتیم حالا میخواهیم بیاییم در جهان فیزیکی و باید پارامتر زمان هم به آن اضافه کنیم.
جناب مهندس در این وادی میفرمایند که ما در سه جهان زندگی میکنیم جهان ذهنی، جهان خواب و جهان فیزیکی، اگر یکسری راهکارها را رعایت کنیم مثل قناعت، صبر و رضا، به وسیله آن میتوانیم به جایگاهی برسیم که احساس کنیم از تاریکی خارج شدهایم.
جناب مهندس که معمار کنگره 60 میباشند طوری وادیها را طراحی کردهاند که هرکس با هر تخریبی به حال خوش و رهایی میرسد.
اما در مورد بخش دوم دستور جلسه تولد آزادمردی راهنمای عزیز رسول میباشد. شما امروز رسول را میبینید که راهنما شده و لژیون دارد ولی من از بدو ورود او همه چیز را به خاطر دارم. رسول از رهجوهایی بود که هرچه را که میخواستم به خوبی انجام میداد تا اینکه وارد سفر دوم شد. بدون اینکه از او بخواهم شروع به خدمت کرد چون به این درک رسیده بود که برای حال خوب خودش باید در کنگره خدمت کند، در آخر امیدوارم که تولد ده سال رهایی او را در این شعبه جشن بگیریم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگذارم.

سخنان مسافر رسول:
سلام دوستان رسول هستم یک مسافر. آرزو میکنم، هرکس خواسته رهایی دارد به آرزویش برسد.
وادی پنجم به پنج سال رهایی من مرتبط شده است، چون شرایط من را بازگو میکند. مینشستم پای مصرف مواد و میگفتم خدایا کمکم کن تا بتوانم مصرف مواد را کنار بگذارم. در بدو ورودم به لژیون آقا مهدی از من پرسیدند که برای چه چیزی آمدهای ؟ اگر برای کسی آمدهای به درمان نخواهی رسید چون درمان مهمتر از هر چیزی است. آرزوی من معلمی بود که با آموزشهایی که در کنگره گرفتم برآورده شد و راهنما شدم.

در اینجا آموختم که دوری از ضد ارزش ها و حرکت به سمت ارزشها برای من مفید است که با خدمت کردن این امر میسر میشود و یکی از خدمتهایی که به من آرامش داد خدمت در مرزبانی بود.
در کنگره آموختم جبران خسارت در خانواده به این صورت است که به خانواده و کارهای خانه کمک کنم چون بازهم خودم به حال خوش میرسم.
از اینکه به صحبت های من توجه کردید از همه شما سپاسگذارم.
تایپ: مسافر جلال لژیون هجدهم، مسافر فرزاد لژیون چهارم
تنظیم و عکس: مسافر محمدحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
459