دلنوشته مسافر حمید در باب مخدر شیشه لژیون سوم نمایندگی قوچان راهنما مسافر حسین
سلام دوستان حمید هستم مسافر
به عنوان کسی که مصرف کننده آیس یا همون شیشه بودم خواستم چند سطری رو درباره این مواد که روح و روان آدم رو تحت تاثیر میزاره صحبت کنم
مخدر شیشه در واقع نام رایج داروهای محرک و اعتیادآور حاصل از ترکیب مادههای صنعتی با مت آمفتامینها هستند. متاسفانه بخاطر مصرف راحت و پیدا شدنش به صورت آسان درگیر این مواد شدم اصولا من چون آدمی بودم لذت جو اصلا به این فکر نمی کردم که این مواد از چی ساخته میشه عوارضش چیه و چی بلایی سر جسم و روانم قراره بیاره اولین باری که مصرف کردم یک انرژی فوق العاده زیاد البته کاذب پیدا کردم اصلا نمیتونستم بخوام برخلاف مواد مخدر دیگه که با مصرفش بلافاصله چرت میزدم اما با آیس این حالت رو نداشتم و بخاطر همین اونو با هروئین مصرف میکردم یکی رو میزدم که به قول خودم سرحال باشم و اون یکی که دقیقا مخالف این بود رو میزدم که اون حالت نشئگی رو داشته باشم اما نتیجه اش میشد خماری دائم هیچ یادم نمیره بعد از اولین مصرف روز بعد که سر کار رفتم تعریقم به حدی شده بود که اصلا کنار همکارام نمی تونستم بشینم انگار شلینگ آب روم بسته بودن یک زمانی خودمو زرنگ میدونستم و میگفتم نه من اصلا سمت این مواد نمی رم و محاله بخوام امتحانش کنم اما از اون جایی که گفتم دنبال لذت جویی بودن یک وقت بخودم اومدم که یک دستم پایپ بود دسته دیگم زرورق
زندگی طوری شده بود که اصلا انگیزه ای برای زندگی کردن نداشتم در اثر افسردگی شدیدی که داشتم، گاهی اوقات یک تراکت میدیدم که کسی فوت میشد میگفتم خوش به حالش مرد راحت شد فقط از خدا میخواستم که منم یک شب بخوابم دیگه صبح از خواب بیدار نشم فکر میکردم با مردن مشکلم حل میشه که حتی چند بار هم اقدام کردم اما خدا نخواست و بهم بازم فرصت داد مگه از جون شیرین تر چیزی هست اما این مواد جدید یک کاری کرده بود که من حتی از عزیزترین چیزم که همون زندگی باشه فراری باشم اصلا فکرشو نمی کردم که یک روزی بتونم از شرش خلاص بشم و بتونم ترکش کنم شاید شیشه از نظر جسمانی اذیتت نکنه اما از نظر روانی داغونت میکنه و وقتی که به قول معروف خمار باشی اما نه خماری جسمانی خماری روانی که فقط زوم کنی رو مغزت و اینقدر با خودت درگیر باشی که ممکنه خیلی کارها بکنی که نشانه نداشتن سلامت عقل باشه از جمله صدمه زدن به خودت و اطرافیانت از همه چیز ناامید بودم و حتی عزیزترین کسانم ازم قطع امید کرده بودن که من باید تا آخر عمر مصرف کننده باشم و آخر عاقبتم چیزی نباشه جز تیمارستان،بیمارستان و یا مرگ
(1).jpeg)
وقتی با کنگره آشنا شدم دیدم کسانی اینجا درمان شدن که من در برابر تخریب های اونا اصلا چیزی نبودم یادم میاد یکی از بچه ها موقع اعلام سفر میگفت روی 70 تا قرص و الان مثلا 14 ماهه آزاد رها هست با خودم میگفتم این تونسته چرا من نتونم و به شکر خدا درمانم رو با کنگره شروع کردم هر چند به واسطه تخریبی که به خودم زده بودم اولش برام سخت بود اما کم کم حالم هم جسمی هم روانی با آموزش هایی که گرفتم روز به روز بهتر می شد وچیزی که اینجا خیلی دوست داشتم عشق و علاقه ای بود که بین اعضا وجود داشت امیدوارم که منم یک روز بتونم در مسیر کنگره به هم دردهام کمک کنم چون با چشم خودم دیدم که دوستانی که بخاطر مصرف شیشه چی بلاهایی که سرشون اومد تا مرحله جنون هم گاهی پیش میرفت که خودم هم داشتم به اون مرحله می رسیدم الان خودم خوشبخت ترین آدم روی زمین میدونم صبح که از خواب بیدار میشم دیگه اون حال خراب زمان مصرف رو ندارم راحت سر کارم میرم و بهترین عملکردم رو نشون میدم
و در آخر هم از خدا میخوام که راهی که من پیدا کردم بقیه دوستان هم درد هم پیدا کنند و روزی برسه که هیچ مصرف کننده مواد مخدری از درد اعتیادش رنج نبره و یک تشکر ویژه هم میکنم از راهنمای عزیزم که خیلی چیزها تو این مسیر بهم یاد داد و هم لژیونی های عزیز و دوست داشتنیم
- تعداد بازدید از این مطلب :
96