English Version
This Site Is Available In English

در زمینه سیگار هم مشکل داشتم

در زمینه سیگار هم مشکل داشتم

سومین جلسه از دوره یازدهم لژیون ویلیام وایت پارک ائل‌گلی تبریز، با استادی مسافر سالار، نگهبانی مسافر عزیز و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد دی اس تی» جمعه ۲7 تیرماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۸ برگزار شد.

سخنان استاد:
از نگهبان و راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که اجازه دادند من در این جایگاه باشم، آموزش ببینم و خدمت کنم.
دستور جلسه این هفته «شیشه و مخدرهای جدید و درمان با روش DST» است. از نظر من، شیشه یکی از سنگین‌ترین و قوی‌ترین مواد مخدر است. شیشه مانند الکل عمل می‌کند؛ در بعضی بدن‌ها اثر مثبت می‌گذارد و فرد را شارژ و شاد می‌کند، ولی در برخی دیگر باعث رفتارهای روان‌پریشانه می‌شود. تخریب‌هایی که شیشه به وجود می‌آورد، هم جسمی هستند و هم روانی.
چند مورد از آسیب‌های جسمی را می‌خواهم مثال بزنم:
اول اینکه اختلالی در دریچه پروستات ایجاد می‌کند به‌طوری‌که اسپرم و ادرار هم‌زمان خارج می‌شوند.
دوم، به کبد آسیب می‌زند و از طریق کبد عفونت را به تمام بدن منتقل می‌کند.
سوم، باعث ریزش و عفونت در موهای انسان می‌شود.
در مورد آسیب‌های روانی هم باید بگویم که:
شیشه باعث بدبینی شدید می‌شود، به‌طوری‌که فرد دائم فکر می‌کند اطرافیانش می‌خواهند سر او کلاه بگذارند.
دوم، باعث بی‌خوابی و بی‌اشتهایی می‌شود؛ اصلاً اجازه نمی‌دهد راحت بخوابی یا استراحت کنی.
سوم، فراموشی می‌آورد؛ ذهن دیگر درست کار نمی‌کند و حافظه دچار مشکل می‌شود.
مصرف شیشه من را به شرایطی رسانده بود که وقتی وارد کنگره شدم، حتی از شال به گردن‌ها می‌ترسیدم. یکی از ترس‌هایی که داشتم این بود که فکر می‌کردم من را می‌زنند یا می‌اندازند داخل آب تا تنبیه شوم! ولی وقتی آمدم، دیدم همه چیز به خواسته انسان بستگی دارد و هیچ‌چیز اجباری نیست. اگر خواسته داشته باشی، در اینجا راه به تو نشان داده می‌شود.
در مسیر درمان من، چند چیز به‌شدت کمکم کردند:
اول، حضور مرتب در جلسات و گوش‌دادن به مطالب.

دوم، خدمت کردن در کنگره که حس و حال انسان را عوض می‌کند.
و سوم، مهم‌ترینشان، سی‌دی‌ها بود. نوشتن سی‌دی‌ها باعث شد تصاویر ذهنی من تغییر کند، مسیر درست را انتخاب کنم و آموزش ببینم.
آخرین مورد را می‌خواهم به موضوع سیگار ربط بدهم. من در زمینه سیگار هم مشکل داشتم. یکی از اقوام ما فوت کرد و من فقط یک پوک سیگار زدم، اما با همان یک پوک، دوباره به سیگار برگشتم. تصمیم گرفتم آن را کنار بگذارم. در همان زمان داشتم سی‌دی وادی چهاردهم را می‌نوشتم که در آن گفته شده بود: «انسان باید خودش تصمیم بگیرد، راهنما فقط راه را نشان می‌دهد.»
من فکر می‌کردم راهنمایم مشکل دارد، ولی در نهایت فهمیدم که مشکل از خود من است؛ من خودم نمی‌توانستم برای خودم مسیری انتخاب کنم. در یکی از تعطیلات چهارروزه، تصمیم گرفتم سی‌دی‌های مخصوص ترک سیگار را گوش بدهم. با خودم گفتم: «من باید حال خوش را تجربه کنم» و آن تصمیم باعث شد که بتوانم سیگار را از خودم مهار کنم.
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .