English Version
This Site Is Available In English

بسته شدن نور و صوت به واسطه مصرف شیشه

بسته شدن نور و صوت به واسطه مصرف شیشه

اولین جلسه از دوره چهل‌‌ و هفتم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنما مسافر سعید، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه " تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد کنگره ۶۰ " در روز پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر؛

خداوند را شاکرم که یک بار دیگر توفیق داد یکی دیگر از جلسات کنگره ۶۰ را درک کنم و در خدمت شما باشم و با مشارکتی که می‌کنید از تجربیات همدیگر استفاده کنیم و از لژیون راهنمای تازه واردین سپاسگزارم که این اجازه را به من دادند که در خدمت شما باشم و خدمت کنم. من همیشه مشارکتم را با یک شعر که پیام دارد شروع می‌کنم.

یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت بِه شود دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

چتر گل در سر کَشی ای مرغِ خوشخوان غم مخور

دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور

هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب

باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور

ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور

حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب

جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور

حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار

تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور

 در ابتدای کلام الله مجید می‌گوید که بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین اول از خودش تشکر می‌کند، کنگره ما را با تشکر کردن و آموزش دادن آشنا کرد. از مسافرهایی که داخل جلسه حضور دارند خواهش می‌کنم لطفاً یک دست مرتب و محکم برای همسفرها بزنند چون من موقعی که مصرف کننده بودم یا شما موقعی که مصرف کننده بودید همسفرهای ما فکر می‌کردند ما لعنت خداوند هستیم و ما فکر می‌کردیم که همسفرها لعنت خداوند هستند، زبان همدیگر را متوجه نمی‌شدیم آنها می‌گفتند نکش و درست می‌گفتند ما هم می‌گفتیم باید بکشیم درست می‌گفتیم، زبان همدیگر را متوجه نمی‌شدیم، حالا از همسفرهای محترم خواهش می‌کنیم از مسافرانی که فکر می‌کردند لعنت خداوند بودند و حال شده‌اند رحمت خداوند و باعث شدند که ما به کنگره راه پیدا کنیم و به این حال خوب برسیم یک کف مرتب بزنیم. خداوند بزرگ را شکر می‌کنم که مصرف کننده شیشه شدم که اگر مصرف کننده شیشه نمی‌شدم الآن اینجا در این جایگاه استادی نبودم، آنهایی که شیشه مصرف کرده اند می‌دانند. می‌گویند زلیخا گفتن و یوسف شنیدن، شنیدن کی بود مانند دیدن. خیلی از دوستان همسفری که اینجا نشستند اطلاع دارند، من زمانی که شیشه مصرف می‌کردم با یکی از اقوام در میدان رسالت طبقه دوم تعویض روغنی زده بودم مرتب هم تبلیغات می‌کردیم و توی کوچه و خیابان می‌چسباندیم آن وقت نیروهای منفی به ما می‌گفتند که عجله نکنید چند وقت باید خاک خوری کنیم و مدام شیشه می‌کشیدیم و منتظر بودیم که مشتری بیاید ولی کسی نمی‌آمد از شانس بد ما کسی هم نمی‌آمد که مچ ما را بگیرد که کجا باید روغن ماشینمان را عوض کنیم. ما در آنجا پله‌های باریک داشتیم که یک نفر آدم به سختی رد می‌شد، حالا این را برای چی گفتم برای اینکه بدانید شیشه چقدر خطرناک است و چه تخریبی دارد در دستور جلسه نمی‌گنجد که بخواهم بگویم شیشه چه تخریبی دارد و چه بلاهایی بر سر من آورده، ولی از نظر علمی ثابت شده تخریب شیشه طوری هست که به مصرف کنندگان شیشه می‌گویند مصرف کنندگان شاخدار. خیلی خطرناک است، الآن اگر نگاه کنید به این جنگ ۱۲ روزه اسرائیل می‌خواست صدا و سیما را بزند، چرا؟ همانطور که نیروهای منفی زمانی که من وارد تخریب شیشه شدم صدا و سیمای من را زدند یعنی وقتی صدا و سیما زده بشود نور و صوت بسته می‌شود، من موقعی که شیشه مصرف می‌کردم نور و صوتم بسته می‌شد. در مثلث نور، صوت و حس وقتی دو تا از اضلاع آن بسته شود حس، حس بدی می‌شود یعنی وقتی صدا و سیما را بزنند ما نه چیزی داخل تلویزیون می‌بینیم و نه چیزی را می‌شنویم حسمان بد می‌شود و هر صدایی می‌شنویم می‌ترسیم این باعث می‌شد که من به عنوان مصرف کننده شیشه نور و صوت درونم بسته می‌شد و فرزند خودم را به صورت گوسفند می‌دیدم و از آن طرف این تصاویر من بسته می‌شد و یک سری تصاویر مجازی برای من می‌آمد که می‌گفت این گوسفند را باید قربانی کنیم. تخریب شیشه حالا آنانی که مصرف کننده بودند می‌دانند من همیشه وقتی در خانه می‌نشستم همیشه یک جن سرش را از سقف پایین می‌آورد و آنها روی لوستر می‌نشستند و برای من شکلک در می‌آوردند. جلوی میهمان‌ها من با گرز می‌رفتم لوستر را پایین می‌آوردم، من می‌دیدم ولی آنها نمی‌دیدند و زمانی هم قبل از اینکه وارد کنگره بشوم دکتر که رفتیم به مادرم گفتند که سه ماه دیگر بیشتر زنده نیست بگذارید بکشد. قبل از اینکه بیایم اینجا به آقا بهرام گفتم من این اواخر وقتی شیشه مصرف می‌کردم تا صبح گریه می‌کردم و شعر یوسف گمگشته باز آمد به کنعان را می‌خواندم و آن شعر نجاتم داد. یکی را داشتند می‌بردند جهنم هیچ راهی نداشت گفتند جهنمی است ولی او مدام برمی‌گشت عقب را نگاه می‌کرد و مأموران می‌گفتند: برو کجا را نگاه می‌کنی؟ خداوند گفت بیاوریدش، وقتی نزد خداوند رفتند خداوند دستور داد او را به بهشت ببرید مأموران پرسیدند چرا؟ گفت چون هنوز امید دارد و من امید داشتم و خداوند نجاتم داد. هرکس اینجا هست طبق فرمان آمده، فقط بیایید و بروید تا به آن چیزی که می‌خواهید برسید. هیچ چیز قوی‌تر از انسان نیست.

 از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید سپاسگزارم.

نویسنده و تایپ مطلب: مسافر میلاد 

عکاس: مسافر رضا 

ویراستار: مسافر حمید 

تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .