جلسه سیزدهم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی شعبه دنا، با استادی پهلوان محترم مسافر مسعود، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مجید، با دستور جلسه: «تخریبهای شیشه، مخدرهای جدید و درمان آن به روش DST» روز پنجشنبه ۲۶ تیر ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر. ابتدا خداوند را شکر میکنم و از جناب مهندس، خانواده محترمشان، ایجنت نمایندگی و همه شما عزیزان که این فرصت خدمت و آموزش را به من دادید، از صمیم قلب سپاسگزارم. همیشه این سوال را از خودم پرسیدهام که چرا به کارگاههای کنگره «کارگاه آموزشی» میگوییم و دقیقاً چه اتفاقی در این جلسات رخ میدهد؟ امروز به این درک رسیدهام که هر دستور جلسه هفتگی، نقشه راهی است برای تحول نفس و آموزش من؛ هر موضوع، مسیر و هدف مشخصی را برای تغییر وضع درونی من تعریف میکند.
برگزاری این کارگاهها به حضور فعال مهندس، راهنما، ایجنت، مرزبان، استاد جلسه، نگهبان، دبیر و دیگر اعضاء وابسته است. همه با کنار هم قرار گرفتن، در جلسات پنجشنبه خروجی و بازخورد مربوط به دستور جلسه ارائه میدهند تا من بدانم چه آموختهام.
دستور جلساتی مانند وادیها و «شیشه و تخریبهای آن» از جمله موضوعاتی هستند که سالهاست به آنها پرداخته میشود. در کنگره ابتدا با مفهوم «خمر» آشنا میشویم؛ آن پردهای که تفکر انسان را محدود میکند و به شکل مواد مخدر گوناگون مثل شیشه، تریاک، قرص، مشروب، فنتانیل و حتی برچسبهای پوستی ظاهر میشود.
تجربه من با شیشه به سال ۷۹ برمیگردد؛ زمان سربازی که دو سال سیگار و مشروب مصرف کرده بودم و نخستین بار با شیشه آشنا شدم. در ابتدا فکر میکردم مادهای جادویی است که اعتیاد ندارد و توانایی من را افزایش میدهد، اما خیلی زود در رفتارم شاهد دروغگوییهای پیدرپی، بیخوابیهای مکرر، عصبانیت، ضعف و پرخاشگری شدم که نشان از تخریب عمیق آن بود.
اما در کنگره ۶۰، جناب آقای مهندس در کتاب «چهارده مقاله» اعتیاد را مسئلهای قابل حل معرفی کردند. با معرفی داروی OT، روش DST و جایگزینی مزمن، راه درمان برای همه مواد اعتیادآور، از جمله شیشه، باز شد. این کشف بزرگ ما را از مسیرهای اشتباهی که در گذشته مصرفکنندگان میرفتند، نجات داد.
شروع سفر درمان من پرسشبرانگیز و پرچالش بود. ذهنم با سوال «چگونه درمان شوم و به آرامش برسم؟» درگیر میشد. مردی که هفت سال در کنگره بود از من پرسید: «نقطه شروع تو کجا بود؟» این سوال مرا متوجه کرد که خودم هم باید نقشی فعال در مسیر داشته باشم، بذری بکارم تا دیگران هم حرکت کنند.
خدمت در کنگره و حضور در لژیون سردار نه تنها فرصتی برای کمک به دیگران بلکه میدان بخشش و رها شدن از منیت است. بخشیدن سخت و دردناک است، اما مرحلهای حیاتی برای ورود به سفر دوم و رشد معنوی محسوب میشود.
تغییر واقعی را در کنترل خشم، ارتباط بهتر با اطرافیان و ادامه مسیر آموزش در زندگیام میبینم. توانستم صدایم را در بیرون از کنگره هم رسا کنم و خشم خود را مهار کنم. اکنون دغدغهام دیگر مصرف ماده مخدر نیست بلکه یاری به همنوعان و گسترش آموزش است.
وقتی در حیاط آکادمی کنگره جمعیت عظیم را میبینم که برای رهایی گرد هم آمدهاند، و یا وقتی رهاییها را میبینم، درمییابم این تحول و تغییر واقعی است؛ نه فقط تاثیر ظاهری.
از افتخارات من حضور در سفرهای استانی و آموزش در شعب مختلف است. این فعالیتها فرصتی برای بهرهگیری از تجارب تازهواردان و همسفران پرتلاش است که مسیر را هموار میکنند.
خدمت در لژیون سردار یعنی ایمان واقعی به مسیر تحول انسانها. شغل و خدمت من در کنگره تجلی عملی این ایمان است. خداوند به دنبال تکنسینها و متخصصانی است که در مسیرش همراه باشند؛ این همان پیامی است که خدمت در کنگره و لژیون سردار به من میدهد.
بنده افتخار میکنم که در کنار شما هستم و در راه نجات از بند اعتیاد خدمت میکنم. این مسیر از ویرانی به آبادانی، از تاریکی به نور و از ناامیدی به امید است. در پایان، سپاسگزارم از همه کسانی که در این مسیر همراه من بودهاند و امید دارم با همت و تلاش، روزهای روشنی برای همه ما رقم بخورد. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید سپاسگزارم.
«رهایی مسافر صمد رهجو راهنما محترم مسافر ابراهیم لژیون هشتم»
تایپ: مسافر جواد لژیون سوم، مسافر بهنام لژیون هفتم
عکاس: مسافر حمید لژیون سوم
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
138