عشق به تو و به زیباترین نگاههایت زندگیام را ساخت؛ اما وقتی شیشه وارد شد، همه چیز به دود کشیده شد. شیشه چیست؟ مخدری صنعتی و محرکی که ۱۱ برابر دوپامین ترشح میکند. این ماده جسم را پر از انرژی جلوه میدهد؛ اما روح را ویران میکند. آن شبها چشمهایت با توهم گفتند: دوباره بیداری! اما بهایی که باید میپرداختی، بهای بزرگتری بود: سردرگمی، بدبینی، خشم از خود و دیگران، شک بود، وحشت بود، چاقو در دستت بود و من در میان کابوسها، تنها میرفتم. مغز کوچک شد و چینخوردگیهایش صاف شد؛ آن هاله تابان و محافظتگر از یاد رفت؛ چرا توهم؟ چون شیشه سد خونی مغز را میشکافد و آن را شوکه میکند. در آن شبها، حقیقت تا حد یک وهم تقلیل یافت. من مانده بودم و سکوتهای خستهات. ایستادم، نه بهعنوان قاضی، بلکه به عنوان شاهد داغدیده تو. کمک نخواستم، فقط نیاز داشتم با تو همراه باشم، بیقضاوت.
کنگره۶۰ میگوید: شیشه قابل درمان است؛ حتی وقتی دیگران باور ندارند. روش DST چیست؟ فرآیندی تدریجی، حسابشده و عقلانی. D یعنی: ضریب ۰/۸ برای کاهش و افزایش دز دارو. S یعنی: ۲۱ روز حفظ دُز و قرار گرفتن در هر پله. T یعنی: طول زمان حداقل ۱۰ تا ۱۱ ماه. داروی OT جایگزین شیشه میشود. آرامآرام جسم به تعادل میرسد، سیستم ایکس بازسازی میشود؛ اما فقط دارو کافی نیست. آموزش جهانبینی در کنار درمان جسم و روان ضروری است. جمع کنگره۶۰، راهنما، مشارکتها و آموزشها، چراغ مسیر شدند. من در مسیر همسفریام آموختم که سکوت و همراهی معجزه میکند. هر پله DST فرصتی برای شناختی عمیقتر از خودت بود. فهمیدی که دوپامین اضافی فقط عطشی ناشناخته در درون تو بود. فهمیدی آن توهمها واقعیتهایی تحریفشده توسط مغز بودند و در ژرفای این شناخت، ایمان به مسیر شکل گرفت. تو مسیرت را انتخاب کردی. تسلیم آموزش، همراهی در جلسات و خدمت. من همسفر کوچکترین بخش این بازگشت بودم.
شیشه روح را میرباید؛ اما DST روح را بازمیگرداند. جسم ترمیم میشود، روان آرام میگیرد و جهانبینی روشن میشود. مثل شمشیری که آرامآرام در غلاف میرود. وقتی دُز را کم میکنی، نه تنها جسم، بلکه ذهن و افکارت هم آزاد میشوند؛ اگر DST را رها کنی، سرابسازی دوباره آغاز میشود. درمان یعنی صبر، تعهد، نظم و همراهی جمع. پایان DST پایان شیشه نیست، آغاز یک تولد تازه است. تو برگشتی به خودت، به زندگی، به عشقی آرام و بیهیاهو و من تماشاگر پرواز دوبارهات شدم. محبت با عقل شد ترازوی من، نه دلسوزیِ کور و فاصلهگیری سرد. ایمان به مسیر شد ستون روح من و تو. حال خوش بعد از سفر اول بهترین هدیه برای هر همسفر است. امروز دیگر سایهات سنگین نیست، حضورت امید است و من به صدای شکرگزاریات از دل، ایمان دارم.
این دلنوشته دردنامه نیست، بیانیهای است از بازسازی و تولد. درمان شیشه تنها ترک نیست، بازسازی کامل جسم، روان و دیدگاه است؛ حتی اگر کسی بگوید: درمان ندارد، تجربههای کنگره۶۰ میگوید: دارد. پایان تاریکی، آغاز نور است. پایان شیشه، آغاز بودن است. پایان تخریب، آغاز ساختن است. به خدای درونت بازگرد، نه ترسان، که عاشق. درمان تصمیمی است میان دو جهان، ویرانی یا رهایی. تو انتخاب کردی رهایی را. من انتخاب کردم، همراهی را و خدا انتخاب کرد، هدایت را. نه تو، نه من، نه هیچکس در این مسیر تنها نیستیم. من از تجربه همسفریام میگویم: دل کندن از عشق سمی، سخت و دردناک بود؛ اما ادامه دادن در حلقه آن تباهی تنها به مرگ تدریجی میانجامید. چمدانی از امید و تردید بستم و گامی برداشتم نه برای انتقام، بلکه برای آزادی. نفسِ آزادانهای کشیدم و خانهام دوباره آرام شد.
به مسافرانی که این دلنوشته را میخوانند میگویم: کنگره۶۰ نشان داده که شیشه را میتوان درمان کرد، حتی وقتی همه گفتهاند: راهی نیست. رمز موفقیت: تسلیم آموزشهای کنگره۶۰، ایمان به مثلث درمان و پروتکل دقیق DST. بدانید درمان ممکن است، فقط خواستن و ماندن در مسیر را میطلبد. مسیر درمان شیشه سخت است؛ اما ممکن است؛ اگر خواستهات راستین باشد و راهنما راه بگوید. حال برای همسفران مینویسم: صبور باشید و رها نکنید. سکوتتان و عشقتان امیدساز است. تعادل تو نقطه اتکای مسافر است. محبتِ همراه با عقل و ایمان چراغ راه است.
رابط خبری: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
نویسنده: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
92