جلسه هشتم از دوره چهل و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان به استادی مسافر امیر و نگهبانی مسافر افشین و دبیری مسافر بهادر با دستور جلسه "تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST " چهارشنبه 25 تیر ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد :
.jpg)
در ابتدا از راهنمای عزیزم تشکر میکنم که اجازه دادند تا این تجربه را داشته باشم و از ایجنت و گروه مرزبانی قبلی که من سفرم را در دوره آنها انجام دادم تشکر میکنم و از ایجنت دوره جدید، آقا ناصر و گروه مرزبانی جدید نیز تشکر میکنم.
دستور جلسه این هفته تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST میباشد. درباره مخدرهای جدید اطلاعاتی ندارم ولی نزدیک به دو سال مصرفکننده شیشه بودهام و بنا به دلایلی که عزیزی را ازدستداده بودم، اوج مصرفم در سال 1399 بوده است یعنی من در سالهای قبل از آن شیشه مصرف میکردم ولی اجباری به مصرف نداشتم لیکن در مراسم خاکسپاری، وقتی پایپ رو دست یکی از بستگان دیدم، دوباره بشدت شروع به مصرف شیشه کردم و مصرفم حدود یک سال طول کشید.
.jpg)
آنتی ایکس اصلی من شیره و تریاک بود لیکن وقتی شیشه مصرف میکردم، خیلی اذیت میشدم و به همین دلیل تخریبهای زیادی رو تجربه کردم. اولین باری که به کنگره آمدم سال 1383 بود که با آنتی ایکس الکل سه جلسه آمدم و هیچ درکی نداشتم. به جهت تخریب شیشه حالم خیلی بد بود و شش ماهی بود که مصرف نمیکردم که برای بار دوم وارد کنگره شدم و به راهنمای تازه واردین گفتم که من مصرف شیشه داشتهام چون خیلی از شیشه نفرت داشتم و تخریبهای زیادی را براثر مصرفش تجربه کرده بودم و در اعلام سفر هم آنتی ایکس شیشه رو اعلام نمیکردم. وقتی سی دی آقای مهندس درباره شیشه رو گوش دادم خیلی خوشحال شدم که چون شنیدم که افراد دیگری هم بودهاند که مثل من تخریب داشتهاند و من تنها نبودهام.
.jpg)
آقای مهندس در سی دی شیشه میگویند که شیشه نه مخدر است و نه محرک بلکه مخرب است. من توهم داشتم که در خانه من دوربین گذاشتهاند و من را رصد میکنند و اطرافیانم میخواهند مرا به قتل برسانند، توهماتی که هرگز در مصرف شیره و تریاک هیچ تجربهای نسبت به آن نداشتم ولی در طول یک سال مصرف شیشه، این توهمات همراه همیشگی من بودهاند. من درزمان اوج مصرف آنتی ایکس شیره، تجربه سقوط آزاد داشتم و بنا به دلایلی مجبور بودم تا ترک کنم و در طول 18 روز خماری بسیار شدیدی رو تجربه کردم و وقتی کتاب 60 درجه زیر صفر را میخواندم، یاد خودم میافتادم و این خماری به حدی بود که در روز دوازدهم تصاویر را سیاه و سفید میدیدم. در پایان به سفر اولیهای عزیز میخواهم پیامی بدهم که قدر و ارزش این صندلی و اینجایی که قرار داریم را بدانیم، هیچ جایی نیست که ما بتوانیم مانند پروتکل DST به درمان برسیم.ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpg)
تایپ: مسافر حمیدرضا
انتشار: مسافر میلاد
عکس: مسافر کیان
مرزبان کشیک: مسافر ایوب
- تعداد بازدید از این مطلب :
101