English Version
This Site Is Available In English

خدمت در سفر دوم مهم است

خدمت در سفر دوم مهم است

جلسه سوم از دور دوازدهم سری کارگاه‌های
آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با دستور جلسه" ( تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST ) با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر فرشاد و دبیری همسفر روح‌الله روز سه‌شنبه مورخه ۱۴۰۴/۴/۲۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد
سخنان استاد:


سلام دوستان محمد هستم یک مسافر.
خداوند را شاکرم، از راهنمای خوبم آقا رسول تشکر می‌کنم که اجازه خدمت به من را در کنگره ۶۰ دادند. از تک‌تک شماها که کمکم کردید که من زندگی خوبی را تجربه کنم ممنونم، از تمام خدمتگذاران کنگره ۶۰ شعبه ایران، مرزبانان، ایجنت، آبدارخانه و سایت شعبه و کل کسانی که خدمت می‌کنند تا یک مصرف‌کننده به رهایی و حال خوب برسد سپاس گذارم.
آقای مهندس فرمودند: یک نفر که سالها در سیاه‌چال بوده اگر یک‌دفعه بیرون بیاید نور چشمانش را می‌زند و زمان می‌برد تا نم‌نم چشمانش را باز کند، من هم همین‌طور هستم، در طول زندگی‌ام خیلی چیزها را متوجه نشدم، خیلی چیزها را درک می‌کردم ولی درک واقعی نبود. چون یک مصرف‌کننده مواد مخدر مدت‌زمان زیادی که مصرف می‌کند خیلی چیزها یادش می‌رود، خیلی از احساسات و عواطفش از بین می‌رود، مصرف مواد روی خیلی از چیزها سرپوش می‌گذارد.
یک مشکل و یا غمی که به وجود می‌آید مصرفش بیشتر می‌شود که آن‌ها را فراموش کند، به خاطر همین از یک مواد مصرفی به مصرف چند نوع مواد دیگر  روی می‌آورد و این‌طوری همه‌چیز خراب می‌شود.
من حدود۲۰ سال مواد مخدر سنتی مصرف می‌کردم و در اواخر به مصرف شیشه روی آوردم که سيستم زندگی من را به هم ريخت، شیشه را مصرف کردم تا تریاک را ترک کنم. به من گفتند که اگر شیشه را به مقدار کم و کنترل‌شده مصرف نمایی می‌توانی تریاک را ترک کنی و بعداً نم‌نم شیشه را هم می‌توانی کنار بگذاری، درحالی‌که داستان یک‌چیز ديگري بود. بیرون از کنگره هر راهکاری که به مصرف‌کننده می‌دهند اشتباه است، فقط در کنگره مسیر درست را نشان می‌دهند و قطعاً به نتيجه می‌رسیم.
من ترک‌های زیادی را تجربه کرده‌ام،چون همیشه دنبال جایی می‌گشتم، یک دارویی بخورم تا دیگر مصرف نکنم. همیشه می‌گفتم فردا صبح، فردا صبح، ۲۰سال طول کشید و فردا صبح نرسید. سقوط آزادهای خیلی سنگینی داشتم که خیلی سخت بود، همیشه در سقوط آزاد ها فکر خودکشی بودم، وقتی مصرف مواد کنار می‌رفت، حس ناامیدی سراغم می‌آمد، می‌گفتم چرا من این‌قدر ناامید هستم؟
چرا پس این‌همه آدم زندگی می‌کنند ولی من نمی‌توانم؟
پس چرا زندگی من این‌قدر غیرقابل اداره است؟
چرا من با همه‌ی آدم‌ها فرق می‌کنم؟
واقعاً فرق می‌کردم، در خانه بودم ولی داخل جمع نبودم، اصلاً جمع را درک نمی‌کردم، همیشه در عالم خودم و گرفتاری خودم بودم،با خودم و خدای خودم جنگ داشتم، همیشه می‌گفتم خدایا اگر من را به دنیا آمده‌ام که این‌همه درد بکشم، چرا من را به وجود آوردی؟
مگر من چه‌کار کردم؟
مشکل از خودم بود، یک سری مسائل با دست خودم به وجود آورده بودند که باعث شده بود بیشتر در تاریکی فروبروم. آخرهای مصرفم زندگی می‌کردم که مصرف کنم و مصرف می‌کردم که زندگی کنم.
مصرف شیشه کلاً زندگی من را کاملاً به هم‌ریخت و در خانه‌ام کارتن‌خواب شدم، تصمیم‌های مهم را با من در میان نمی‌گذاشتند. در آخر به من گفتند که اگر می‌خواهی مصرف کني، دیگر این زندگی آخرهای عمرش است و دوامی ندارد.
این شد که به فکر درمان افتادم، دیدم که خیلی‌ها به کنگره آمدند و درمان شدند. دوستانم که از جلوی مغازه‌ی من رد می‌شدند به من می‌گفتند؛ محمد بیا کنگره برادران شما در کنگره درمان می‌شوند. شما چرا نمی‌آیی؟


من به کنگره آمدم و با اجرای درست متد DST و گوش کردن به صحبت‌های راهنمایم درمان شدم، از همه آن‌ها و راهنمایم آقا رسول تشکر می‌کنم که در این مسیر به من کمک کردند.
کنگره برای هر نوع ماده مخدری جواب می‌دهد و شخص درمان می‌شود، چون مسیرش درست است. مهم این است که من بخواهم درمان شوم و اگر کسی نخواهد هزاران دلیل می‌آورد تا آن را انجام ندهد .
از خداوند می‌خواهم در کنگره خدمتگزار باشم چون خدمت کردن در سفر دوم حال من را خوب می‌کند. در سفر اول با مصرف دارو و سی دی نوشتن  مشغول هستی.
آقای مهندس بااینکه بنیان کنگره هست همیشه در سی دی هاش می‌گویند: من هیچ کاری برای کنگره نکرده‌ام، پس من باید تا جایی که امکان دارد خدمت کنم چون به من خدمت شده است.
ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.

لژیون ویلیام راهنما مسافر روح الله

خدمتگذاران


مرزبان کشیک: مسافر رضا
تایپ و عکس: مسافر وحید لژیون چهارم و مسافر بختیار لژیون دوازدهم
تنظیم و ارسال: راهنما مسافر حسن لژیون پنجم
نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .