English Version
This Site Is Available In English

هر سختی فرصتی برای یادگیری و رشد است

هر سختی فرصتی برای یادگیری و رشد است

اولین روز ورودم به‌کنگره، برای من تجربه‌ای بی‌نظیر و فراموش‌نشدنی است؛ چراکه زمانی‌که وارد سالن شدم، احساس کردم در یک دنیا جدید قدم گذاشته‌ام. چهره‌هایی آشنا و دوستانه با نگاه مهربان و پرانرژی به من خوش‌آمد می‌گفتند که روشنایی و نور را نه‌تنها در رنگ لباسشان، بلکه در وجودشان نیز حس می‌کردم. این‌جا می‌توانستم خودم را بدون هیچ قضاوتی ابراز کنم و از تجربیات دیگران بهره‌مند شوم. آن زمان کمی مضطرب بودم و تپش قلب داشتم؛ اما به‌محض این‌که استاد شروع به صحبت کردند، تمام نگرانی‌هایم به آرامش تبدیل شد؛ زیرا صدا ایشان پُر از امید و انگیزه بود و هر کلمه‌ای که از زبانشان خارج می‌شد، مانند نوری در تاریکی ذهنم می‌درخشید. احساس کردم در این جمع، تنها نیستم و همه در یک مسیر مشترک قرار داریم. بنده در ادامه مسیر با همسفرانی آشنا شدم که هرکدام داستانی منحصر به خود داشتند. بعضی طی سال‌ها درگیری با مشکلات، حالا در جستجو راهی برای رهایی بودند که شنیدن تجربیات آن‌ها به من آموخت که هر سختی فرصتی برای یادگیری و رشد است. آن‌ها با کلام گرم و دلنشین خود به من امید دادند که پس از هر سختی آسانی است و آموختم که پذیرش، اولین قدم به سمت تعادل و آرامش است. در جلسات، همسفران سرگذشت زندگی‌شان را به اشتراک می‌گذاشتند. آن‌ها از مشقت‌هایی که طی سال‌ها متحمل شده و توانسته بودند با کمک دیگران و تلاش خودشان بر آن‌ها غلبه کنند، صحبت می‌کردند.
من در این مکان کمک به هم‌نوعان خود را آموختم و تمامی این‌ها به من یادآوری کردند که پذیرش و تغییر، دو بال پرواز به‌سوی زندگی بهتر هستند. من در این مدت با شرکت در کارگاه‌های آموزشی تا حدودی طریقه مواجه‌شدن با سختی‌ها و مشکلات را آموخته و فرصت بیشتری برای تفکر در مورد چالش‌های درونی‌ام پیداکرده‌ام و احساس می‌کنم می‌توانم کنترل بیشتری بر زندگی‌ام داشته باشم. همگام با آموزش‌ها، ارتباط با دیگر همسفران نیز برایم بسیار ارزشمند بود؛ چراکه احساس راحتی و آرامش به من می‌داد و متوجه شدم که ما همه در یک سفر هستیم و هر یک به‌نوعی نیازمند یک‌دیگر می‌باشیم.
یکی از لحظات به‌یادماندنی زمانی بود که راهنما از من خواستند تا در جلسات کارگاه مشارکت داشته باشم و من باوجود استرس بسیار، تصمیم گرفتم مشارکت کنم. مشارکت، فرصتی برای بیان احساسات شخصی است. زمانی‌که نوبت به من رسید، یک آن تمام استرسم خالی شد و توانستم احساساتم را به اشتراک بگذارم و این لحظه برایم تبدیل به تجربه‌ای شیرین و لذت‌بخش شد و احساس کردم بار سنگینی از دوش من برداشته‌ شده و بابت آن از راهنما خود سپاسگزار هستم. من در این سفر نه‌تنها آموختم که چگونه با مشکلاتم روبرو شوم؛ بلکه دوستان جدیدی نیز پیداکرده‌ام. این دوستی‌ها به من یادآوری کردند که در زندگی، حمایت و هم‌دلی بسیار مهم است. کنگره۶۰ برای من نه‌فقط یک سفر، بلکه یک آغاز تازه بود. آغاز سفری که در آن خودم را بشناسم و رو به رشد حرکت کنم. از خداوند بزرگ سپاسگزار هستم که من را در این مسیر قرار داد. من آماده‌ام تا با تمام وجودم به این سفر ادامه دهم و در ساختن زندگی‌ بهتر و شادتر، بیشتر تلاش کنم.

تایپ: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یازدهم)
ویرایش و رابط خبری: راهنما همسفر آسیه (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیک‌آباد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .