جلسه ششم از دور دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی شعبه دنا؛ با استادی مسافر منصور، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر زکی با دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متدDST» روز سهشنبه ۲۴ تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان منصور هستم یک مسافر. از ایجنت محترم،گروه مرزبانی، نگهبان و دبیر محترم تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم.
امروز زمانی که در منزل بودم تصمیم گرفتم به شهرضا بروم. به خودم گفتم چرا آن همه راه را تا شهرضا بروم، در آنجا چه کاری انجام دهم و چه بگویم؟ ناگهان به یاد داستانی افتادم که کنگره نیازی به من ندارد؛ مسیر کنگره جاری است و من به کنگره نیاز دارم. به یاد دیدهبانها و دستیاران دیدبانها افتادم که هفتهای هزاران کیلومتر را بدون چشمداشت و از جیب خود خرج میکنند و به شهرهای مختلف میروند. دریافتم که خدمت من در مقابل تلاش آنها قطرهای ناچیز است. این اندیشه باعث شد با انگیزهای مضاعف برخیزم و بروم.

یاد گرفتم در زندگی وقتی خدا سعادت انجام کاری را به من میدهد، اگر آن را انجام دهم، بازهم فرصتهای بیشتری به من میدهد و اگر انجام ندهم، آن فرصتها را از من میستاند. بابت این نعمت شکرگزارم.
در مورد موضوع جلسه باید بگویم من با مصرف آنتیایکس تریاک و شیره وارد کنگره شدم و ۲۰ سال سقوط آزاد را تجربه کردم. آغاز اعتیاد من با آمفتامین بود؛ اعتقادی کاملاً غلط داشتم که آمفتامین و شیشه ضرری ندارد. همین باور اشتباه باعث شد سالها گرفتار شوم و چند بار با همان آمفتامین سقوط دوباره را تجربه کنم.
وقتی شیشه مصرف کردم، مثل کسی بودم که وامی کم بهره میگیرد، اما بعدها بهرهای بسیار سنگین از او میگیرند. نخستین بار مصرف من با دوستی بود که بعداً فوت کرد؛ پس از آن، زمین را سجده کردم و گفتم: «چیزی که سالها دنبالش بودم را در این مواد پیدا کردم.» در ابتدا اعتماد به نفسی کاذب به من داد، اما پس از مدتی پول هنگفتی از من گرفت که وصف آن امکانناپذیر است.
پس از سالها سقوط آزاد، وارد شعبه شیخ بهایی اصفهان شدم. در آن زمان لژیون تازهواردین و برخی لژیونهای دیگر بسته بودند و به ما گفته شد به شعبهای دیگر برویم، اما احساس عمیقی نسبت به شعبه شیخ بهایی داشتم. بنابراین ۳۵ روز اول در جلسات شرکت کردم و در تمام مدت سکوت کردم. در این مدت متوجه شدم در کنگره فقط درباره درمان صحبت میکنند و افرادی را میبینم که مصرف شیشه داشتند و حالا اعلام رهایی میکنند؛ کسانی که بچه محلههای خودم بودند، که فکر میکردم در زندان هستند یا فوت کردهاند، اما اینجا در کنگره جشن تولد گرفته بودند. این موضوع ایمان من به کنگره را قویتر کرد.
در هنگام مصرف شیشه هیچ امیدی به بهبودی نداشتم. ترک شیشه و رسیدن به حال خوب برای من دغدغه بزرگی بود، اما با روش DST که آقای مهندس ابداع کردند، قضیه حل شد. حتی دوستی داشتم که مصرف بالای کوکائین داشت و هرگز فکر نمیکردم به رهایی برسد، اما درمان شد.
بعد از آمدن من به کنگره، حدود ۲۵ نفر از دوستان من که مصرف شیشه داشتند، به کنگره آمدند و اکنون در سفر هستند و حال خوبی دارند. به نظر خودم سفر من سفر خوبی بود. یک هفته پس از سفر ایکس، سفر سیگار را آغاز کردم و با درمان سیگار، سفر من استوارتر شد.
و از اینکه الان در جمع شما کسب میکنم بسیار خرسندم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.
تایپ: مسافر فرید لژیون پنجم، مسافر عباس لژیون پنجم
ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
140