English Version
This Site Is Available In English

جلسات برایم قوت قلب شد

جلسات برایم قوت قلب شد

به نام قدرت مطلق
زمانی که متوجه شدم پسرم مصرف‌کننده مواد مخدر شده، ابتدا باور نمی‌کردم؛ اما کم‌کم از طریق رفتارش احساس کردم واقعاً مانند یک مصرف‌کننده رفتار می‌کند. در آن زمان من هیچ‌گونه اطلاعاتی درباره اعتیاد نداشتم و نسبت به مصرف‌کنندگان حس نفرت داشتم و از آن‌ها بدم می‌آمد. حتی همیشه به پسرم توصیه می‌کردم که انسان نباید از هیچ‌کس بدش بیاید یا کسی را ریشخند کند. چون خودم وقتی سیگار می‌کشیدم، پسرم دماغش را می‌گرفت، با من دعوا می‌کرد و می‌گفت: "هر وقت می‌خواهی سیگار بکشی، ماشین را نگه دار، سیگارت را بکش و تمام کن، بعد راه بیفتیم."
در آن لحظه احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده. برای درمان پسرم به هر جا که می‌شد مراجعه کردم و هر کاری از دستم برمی‌آمد، انجام دادم. اما فایده‌ای نداشت. در آن زمان به شدت حشیش مصرف می‌کرد و با اینکه دانشجو بود، نتوانستم مانع ادامه مصرفش شوم. شب‌ها دیر به خانه می‌آمد و هر روز درگیری داشتیم.
تا اینکه یک روز دخترم در تهران با والدین یکی از دانش‌آموزان جلسه مشاوره داشت. آن مادر گفت که همسرش به شدت معتاد است و زندگی‌شان از هم پاشیده. او شماره موبایلی به نام احمد حکیمی به دخترم داد. من و همسرم در اولین فرصت با او تماس گرفتیم. آقای حکیمی آدرس شعبه قندیان کنگره ۶۰ را برایمان فرستاد و تأکید کرد که ابتدا خودتان بروید و آموزش ببینید، سپس مسافرتان نیز خواهد آمد.
پس از دو سه روز متوجه شدیم که این شعبه به شهر جدید سهند، محل زندگی ما، نزدیک است. هفته آخر بهمن‌ماه سال ۱۳۹۷ بود. من و همسرم به عنوان مهمان چند جلسه به کنگره ۶۰ رفتیم. سپس همسرم به عنوان همسفر پسرم به‌صورت رسمی وارد کنگره شد. بعد از گذشت یک ماه، پسرم نیامد. اما طبق آموزش‌های کنگره ۶۰ به همسرم گفته شد که آموزش‌ها را ادامه بدهد تا ان‌شاءالله مسافرش هم به زودی بیاید.
از همان زمان که وارد کنگره ۶۰ شدیم، به نظر من حال روحی و روانی همسرم روز به روز بهتر شد. تا اینکه از تاریخ ۱۴۰۳/۱۰/۲۲ به عنوان همسفر برادر عزیزم که همچون پاره تن من است، مسیر جدیدی آغاز شد. پس از دو سه جلسه، به همراه برادرم (مسافرم) در جلسات شرکت کردیم.
اوایل، فضای کنگره برایم بسیار متفاوت و نامأنوس بود. صحبت‌ها و سلام‌ها کمی آزارم می‌داد. اما کم‌کم با خودم کنار آمدم و با سخنان شیرین و آموزش‌های ارزشمند راهنمای عزیزم، کنگره را باور کردم. رهایی‌های زیادی را در شعبه دیدم و شرکت در جلسات برایم قوت قلب شد. همچنین با گوش دادن به سی‌دی‌های آقای مهندس و جناب  امین دژاکام، از آموزش‌های ناب کنگره بهره‌مند شدم. با نوشتن سی‌دی‌ها و کوشش فراوان، پاسخ بسیاری از مشکلاتم را یافتم و نکات ارزشمندی را یاد گرفتم که در من تأثیرات عمیقی داشت و حال و احوالم روز به روز بهتر شد.
طرز برخوردم با مسافرم به مرور تغییر کرد. در ابتدا نسبت به همه حرکات او ایراد می‌گرفتم و پرخاشگری می‌کردم. اما حالا با دیدن حال خوب دیگران در کنگره، رفتار و کردارم ۱۸۰ درجه تغییر کرده است. در گذشته از کوچک‌ترین رفتارهای مسافرم زجر می‌کشیدم، اما حالا برعکس شده‌ام.
در مدت حدود پنج ماه و چند روز حضور در کنگره، آموزش‌های مفید آن در من تأثیرات مثبت زیادی گذاشت. به‌گونه‌ای که به نظر خودم ۱۸۰ درجه تغییر کرده‌ام. رفتارم با مسافرم طبق آموزش‌ها بهبود یافته و ارتباطمان بسیار بهتر شده است.
حال روحی و روانی من نیز نسبت به روزهای ابتدایی ورود به کنگره، به‌شدت تغییر کرده و به قدرت مطلق امیدوار شده‌ام. به نظر من، کنگره مکانی مقدس و امن است که هر روز تأثیرات بیشتری در من می‌گذارد. من فردی بی‌قرار، بی‌نظم، عصبانی و زود از کوره دررو بودم؛ اما حالا با آموزش‌های ناب کنگره، توانسته‌ام مسیر حرکتم را ادامه بدهم تا از نادانی به دانایی مؤثر برسم و شهر وجودی‌ام را آباد کنم و بتوانم بیش‌از‌پیش از مسافرم مراقبت کنم.
شاکر خداوند متعال هستم و هر روز برای آقای مهندس دژاکام و فرزند عزیزشان جناب آقای امین دژاکام و همه راهنمایان و زحمت‌کشان، مخصوصاً راهنمای خودم و راهنمای مسافرم، دعا می‌کنم و دست‌بوس همه‌شان هستم. از خداوند عمر با عزت برای همه این عزیزان خواستارم.
از مسافر عزیزم هم نهایت تشکر را دارم که با سفر خوبش، حرف‌شنوی و نوشتن سی‌دی‌ها، ما را سربلند کرده است. دست‌بوس او نیز هستم.
به تمام زحمت‌کشان خدا قوت می‌گویم.
به امید روزهای بهتر برای تمام عزیزان
نویسنده:همسفر اصغر لژیون یکم همسفران آقا
تایپ متن:همسفرحسین
خدمتگزار سایت:همسفر رضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .