English Version
This Site Is Available In English

شیشه مانند بمب اتم است

شیشه مانند بمب اتم است

اولین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ ، نمایندگی بیهقی سبزوار ، روزهای یکشنبه 22تیرماه ۱۴۰۴ با استادی مسافر علی‌اصغر ، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متدDST» ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی‌اصغر هستم یک مسافر، با تشکر از نگهبان، دبیر، ایجنت و راهنمای محترم که این فرصت را به من دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه در مورد شیشه و مواد مخدر صنعتی و تخریب آن‌ها می‌باشد، در ابتدا لازم است بگویم شیشه چرا ساخته شد؛ مخدر شیشه در سال ۱۸۸۷ میلادی در آلمان طی تحقیقاتی بر روی مبتلایان به افسردگی، بیش فعالی و چاقی مزمن به‌صورت مصنوعی ساخته شد و در ادامه به دلیل مؤثر بودن بر روی سربازان و جنگ‌آوری آن‌ها در جنگ جهانی دوم نیز به کار گرفته شد؛ شیشه بیشترین اثر را بر نیرو و خواب سربازان می‌گذاشت، به همین دلیل سربازان با مصرف شیشه به‌صورت شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر به جنگیدن ادامه می‌دادند، مخدر شیشه آن‌چنان تأثیری بر روی سربازان می‌گذاشت که خلبانان ژاپنی در جنگ جهانی دوم با جنگنده‌ای که سوار بر آن بودند ناوهای دشمن را مورد هدف قرار می‌دادند و خود را به آن می‌کوبیدند تا با به‌اصطلاح فدا کردن جان خود آسیبی جدی به دشمن زده باشند؛ من خودم تجربه‌ای در مورد مصرف مخدر شیشه ندارم ولی تخریب شیشه به حدی است که آقای مهندس دژکام تخریب مواد مخدر سنتی مثل تریاک را به مواد منفجره و تخریب مخدر شیشه را به بمب اتم تشبیه می‌کنند.

تنها تجربه‌ای که من در مورد مصرف مواد صنعتی دارم به یکی از ترک‌های ناموفقم برمی‌گردد، من به توصیه یکی از دوستانم برای ترک تریاک دو عدد کپسول که به نظر دست‌ساز هم بودند تهیه کردم، اولین کپسول را مصرف کردم دو سه ‌ساعتی حس حال خیلی خوبی داشتم، ولی باگذشت زمان کم‌کم حس کردم ضربان قلبم پایین آمده تا حدی که نزدیک بود به سکته قلبی منجر شود، این حالت با توهمی شدید همراه بود به‌طوری‌که من خودم را در قالب گرگی درنده با خوی وحشی و بسیار وحشتناک می‌دیدم، باگذشت زمان حالم کمی بهتر شد ولی باوجودآن تا سه روز تعادل نداشتم و نمی‌توانستم سرکار بروم. تجربه دیگری که من در این رابطه دارم به زمانی برمی‌گردد که پنج ماه سفر بودم، یادم می‌آید ساعت هفت صبح مصرف‌کننده شیشه‌ای را که کیسه‌ای نیز بر دوش داشت سوار کردم و چند خیابان آن‌طرف تر پیاده کردم بعدازظهر همان روز ساعت هفت شب که به خانه برمی‌گشتم باکمال تعجب دیدم که آن مصرف‌کننده هنوز در همان‌جایی است که او را پیاده کرده‌ام مصرف شیشه با او کاری کرده بود که دیگر حتی قدرت راه رفتن نداشت، این بار کنارش ایستادم شیشه‌ای آب به او دادم کمی که حالش جا آمد دوباره او و کیسه‌اش را سوار ماشین کردم، این بار او را تا خانه‌اش بردم، پیام کنگره را برایش گفتم انشا الله پیام را گرفته باشد و اکنون در جمع ما باشد.
ممنون که سکوت کردید و به صحبت‌های من گوش دادید.
عکاس: مسافر علی از لژیون هفتم باراهنمایی مسافر مهدی
تایپ: مسافر امید از لژیون هشتم باراهنمایی  مسافر علی
تنظیم: مسافر شهریار از لژیون چهارم باراهنمایی مسافر امیر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .