English Version
This Site Is Available In English

آگاهی مقابل قضاوت می‌ایستد

آگاهی مقابل قضاوت می‌ایستد

پنجمین جلسه از دوره بیست و نهم، سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران، شعبه عطار نیشابوری، در روزهای پنجشنبه با استادی ایجنت محترم مسافر مهران، نگهبانی مسافر محمدعلی و دبیری مسافر مجید با دستور «جلسه قضاوت و جهالت»  19 تیر 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهران هستم یک مسافر، خداوند رو شکر می‌کنم، یک‌بار دیگر این جایگاه رو تجربه کنم از شما دوستان آموزش بگیرم در مورد دستور جلسه، «قضاوت و جهالت» و در ادامه جشن تولد ۱۰ سال رهایی مسافر مهدی، در مورد مهدی، مهدی بعد از سفر اول، چندین سال از کنگره ۶۰ دور شد و بعد از سال‌ها دوری به کنگره برگشت چون آن خلأ و نیاز به آموزش رو احساس کرده، چون اگر مهدی می‌خواست به آن قضاوت‌ها و جهالت اهمیت می‌داد، دوباره به مسیر کنگره ۶۰ بازگشت نمی‌کرد؛ و مهدی از مسافرهایی است با ۳ همسفر. در کنگره ۶۰ سفر می‌کنند.این دستور جلسه می‌خواهد بگوید، زمانی که ما از قضاوت نابجا استفاده کنیم، نشانه این است، ما انسان‌های جاهل و نادانی هستیم. تجسس در امور دیگران و قضاوت در مورد سایر انسان‌ها، انرژی و قدرتی است که باید صرف امورات و عملکرد خودمان باشد تا به آرامش و حال خوش برسیم و اگر این انرژی را صرف قضاوت دیگران کنیم، هیچ نفعی برای ما ندارد و قطعاً خود را از رسیدن به صلح و آرامش محروم کرده‌ایم.

 

وقتی مورد قضاوت قرار می‌گیریم چه‌کارهایی باید انجام بدهیم، همه ما می‌دانیم که نباید قضاوت کنیم. مثلاً من مهران صبح که از خانه بیرون می‌آیم، مورد قضاوت افراد مختلف هستم، ازجمله: خانواده خودم -همکارانم -افراد جامعه، این قضاوت تا جایی برام مهم نیست که به زندگی من و حال خوب من و داشته‌های من، لطمه وارد نکند. باید ببینیم قضاوت دیگران برای من چقدر ارزش دارد و چه کسانی هستند و چه جایگاهی دارند، آیا همسفر یا راهنمای من یا خانواده و یا نه یکی از افراد جامعه است، اگر من این جایگاه را مشخص کنم، نسبت به جایگاه اهمیت می‌دهم.
امروز که همسفران هستند، من خودم خیلی تأکید به آوردن همسفران دارم. از اهمیت همسفران، جناب: استاد امین در (سی دی کوه) می‌فرمایند: اگر در یک‌خانه دو تا نادان باهم باشند، هیچ‌وقت اتفاقی بینشان نمی‌افتد؛ اما وقتی یکی آگاه باشد و دیگری ناآگاه باشد، اینجاست؛ مشکلات شروع می‌شود حالا من از ترس اینکه همسفرم مورد قضاوت دیگران قرار بگیرد به کنگره ۶۰، نمی‌آورم از ترس قضاوت دیگران، بستر آموزشی کنگره ۶۰ را برای همسفرم مهیا نمی‌کنم و نمی‌گذارم آموزش بگیرد.

ما هرچه در مسیر کنگره ۶۰ باشیم، به سمت دانایی و آگاهی حرکت کنیم قضاوت و توجهمان از روی دیگران برداشته می‌شود و بیشتر بر روی خودمان متمرکز می‌شویم، قضاوت، بسیار به شکل‌های مختلف وارد زندگی همه ما می‌شود و خواهد شد، اما سعی کنیم، با آموزش‌های کنگره ۶۰، یاد بگیریم اگر مورد قضاوت قرار گرفتیم نه خیلی بی‌توجه باشیم مثل زمان (درگیر اعتیاد) بودیم و نه خیلی از این قضاوت برداشت، پرشور بگیریم و حال خودمان را خراب کنیم. جناب مهندس می‌فرماید: به همان بدترین آدمی، تو فکر می‌کنی تو زندگی است، است، اگر زاویه دید تو نسبت به آن عوض کنی می‌بینی خیلی خوبی‌هایی دارد. پیام آخر: مسافران عزیز و دوستان عزیز حتماً همسفران را حمایت کنید و در مسیر کنگره ۶۰ هدایت کنید تا آموزش بگیرند تا بال پرواز داشته باشید، برای این‌که مسیر کنگره ۶۰ برای خودتان همسفرتان راحت‌تر باشد.


در ادامه جشن تولد، ده سال رهایی مسافر مهدی 

 


اعلام سفر:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، با تخریب بیش از ۲۰ سال وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و تریاک روش درمان دی اس تی، داروی درمان شربت اوتی راهنما، آقای مهران ورزش پیاده‌روی رهایی ۱۰ سال و در ادامه سفر ویلیام انجام دادم به راهنمایی آقای مهدی دشتی مدت سفر ۱۱ ماه رهایی ۱۰ ماه در حال حاضر مسافر جونز هستم، ۵ ماه دارم سفر می‌کنم، به راهنمایی: آقای بهزاد کاهش وزن ۵ کیلو.


آرزو مسافر:
امیدوارم همه انسان‌های خواستار درمان به کنگره بیایند و درمان شوند.


خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان مهران هستم یک مسافر، بسیار خوشحال هستم که یک‌بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و تولد ۱۰ سال رهایی جناب آقای مهدی را به خودشان و کلیه همسفرانش تبریک عرض می‌کنم و هرکدام از ما برای ورود به کنگره صد درصد راهنمایانی داشته‌ایم برای ادامه دادن و سفر کردن و همسفرانی داشته‌ایم و ما تنها نیستیم و همه ما در جمع شکل می‌گیریم پس اگر الآن مهدی در اینجا قرار دارد و همسفرانش قرار دارند و حتماً به همدیگر کمک کردند و آن پیوند را محبت بینشان برقرار بوده است و خواهد بود که انشالله الآن بعد از ۱۰ سال اینجا هست و دارد جشن تولدش را می‌گیرد و همینطور که من شنیدم اولین تولدی است که دارد در این ۱۰ سال برگزار می‌کند و این افتخاری است برای من که در جایگاه راهنمایی ایشان قرار دارم و آشنایی من با مهدی عزیز در جشن گلریزان شکل گرفت و در آن تایمی که من‌بعد از دو سه ماه از شعبه خیام به شعبه عطار آمدم و ایجنتی را قبول کرده بودم.

بعد از ماه رمضان بود و از مهدی شناختی نداشتم و گفت که می‌خواهم اعلام دنوری کنم اجازه هست؟! و گفت من لژیونی ندارم و من هم گفتم که امروز گل‌ریزان است و می‌خواهیم مبلغ جمع کنیم و بعد از جناب آقای مهدی نوروزیان سؤال کردم و تمام اطلاعات ما را جناب آقای مهدی دارد و ایشان تمام اطلاعات مهدی را به من داد و فهمیدم که راهنما هم ندارد و بعد گفتم که باید لژیون انتخاب کند و چون ما در کنگره کسی را نداریم که بدون لژیون باشد و بعد مهدی گفت که می‌خواهم به لژیون شما بیایم و بعد من گفتم که باید سی دی بنویسی و مهدی هم همیشه دنبال خدمت بود و بسیار دوست داشت که خدمت کند و الآن در قسمت کلینیک دارد خدمت می‌کند و پسر بسیار بامحبتی است و من یک پیام برای ایشان دارم که بگویم «هدف دیگر ما بیداری شما و رجوع نمودن به گذشته و انجام وظایف ناتمام است و آگاه نمودن اشخاص»، مهدی تمام لژیون‌ها را ازجمله جونز و ویلیامز را سفرکرده است و برای مهدی عزیز و همسفران محترمشان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم.


خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، خیلی ممنون از تمامی عزیزانی که امروز حضور پیدا کردند در جشن بنده و تشکر ویژه دارم از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و تشکر می‌کنم از راهنمای محترمم جناب آقای عباس کریمی و از جناب آقای مهران که بسیار با عشق است و در همان جشنی گلریزان بسیار من از اخلاق ایشان خوشم آمد و مهر ایشان به دل من نشست، تشکر ویژه دارم از همسفرم و فرزندانم که واقعاً هوای من را داشتند من به خاطر کلاس کاری که داشتم دائم الشیشه‌ای نبودم ولی شیشه می‌کشیدم تفریحی چون من مواد مخدر مصرف می‌کردم به‌صورت حرفه‌ای یعنی شما تصور کنید که یک همسر با دو تا فرزند چقدر سخت است که با یک آدم شیشه‌ای زندگی کنند و خانواده‌ام من رو واقعاً تحمل کردند و در کنگره جایی نیست که آدم بخواهد چیزی را مخفی کند و من توهماتی می‌زدم که خانم من که در کنار من خوابیده بود شب و من حس می‌کردم که صدای خانمم را می‌شنوم که دارد با یک مرد غریبه صحبت می‌کند.

شما ببینید که شیشه چه توهماتی دارد و فقط چند جلسه مصرف شیشه به خاطر لذت‌هایش بود و در این تایم که من مواد مخدر شیشه مصرف می‌کردم همش داشتم همسرم را چک می‌کردم که کجا دارد به من خیانت می‌کند و... ولی همسر من یک زن بسیار خوب و نجیب است و تمامی خانواده‌های ما خوب و نجیب هستند و آرزو می‌کنم که هیچ‌وقت هیچ خانواده‌ای گرفتار این مسائل نشود و همینطور که دوستان می‌دانند من سفرم که تمام شد کنگره رو رها کردم و به آن قهقرا‌ها و نابودی رفتم، نه ازنظر مالی بلکه فقط قطع مصرف‌شده بودم و حال خوبی نداشتم و الآن خدا را شکر می‌کنم که این سفری که از تهران به نیشابور داشتم و این سفر ویلیامز و این تکرار دوباره کنگره واقعاً دارم الآن حال خوب را متوجه می‌شوم و به همه شما عزیزان توصیه می‌کنم که کنگره را ول نکنید و اگر ثروت می‌خواهید یا کلاس و آموزش می‌خواهید یا هر چیزی و خانواده‌تان شمارا دوست داشته باشند درراه کنگره بمانید و همینطور که کنگره از ما منیت و قضاوت را گرفت و چیزهای جدید به ما آموخت و داد پس بمانید و این حال خوش را تجربه کنید، ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید دوستان.

 


خلاصه سخنان راهنمای جونز:
سلام دوستان بهزاد هستم یک همسفر، من هم ۱۰ سال رهایی جناب آقای مهدی را به خودشان و راهنمای محترمشان و ایجنت محترم جناب آقای مهران و همسفران محترمشان و راهنمای همسفرشان تبریک می‌گویم و انشالله که پاینده و سلامت باشد و من در این مدت ۴ سال که در کنگره بودم اولین بار است که می‌بینم که خانواده‌ای با ۴ همسفر و چهار راهنما جشن تولد خودشان را برگزار کنند که بسیار زیباست و من اگر بخواهم از جناب آقای مهدی و ماهان بگویم جناب آقای مهدی مدت ۶ ماه است که در لژیون جونز هستند و برای من یک افتخار است که با ایشان آشنا شدم و بعد از ۱۰ سال رهایی به نظر من بهترین حال برای جناب آقای مهدی حضور مجدد و دوباره در لژیون جونز هست و با توجه به اینکه بیماری قند هم دارند و در همین مدت کوتاهی که وزن کم کردند و تأثیراتش در ایشان ایجادشده است طی صحبت‌هایی که خودشان کردند.

من امیدوارم که دوباره بتوانند یک دیدار مجدد با جناب آقای مهندس داشته باشند و یک رهایی جدید بگیرند و حرکتی را که آغاز کرده‌اند با تمام وجود به اتمام برسانند و در مورد ماهان عزیز بگویم که در لژیون همسفران آقا هستند و در این مدت کوتاه که ماهان در لژیون همسفران هست و خوبی‌هایی که ماهان دارد اول اینکه یک پسر بسیار مؤدب و باشخصیتی است و در لژیون بسیار با عشق صحبت می‌کند و تنها مشکلی که دارد این است که سی دی خوب نمی‌نویسد و امیدوار هستم که در سی دی نوشتن هم پیشرفت کند و خوب بنویسد و بیاید و در کنگره حضورداشته باشد همیشه و بازهم برای مهدی عزیز و همسفران محترمشان بهترین‌ها را مجدداً آرزو می‌کنم.

 


خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان ماهان هستم یک همسفر، اول‌ازهمه تشکر ویژه دارم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و از راهنمای پدرم جناب آقای عباس کریمی و جناب آقای مهران عزیز و استاد عزیز خودم جناب آقای بهزاد که بسیار به من کمک کردند در این مدت، تولد پدرم را تبریک می‌گویم و روزی هزاران بار خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بابت درمان پدرم و تغییر و تحولاتی که در زندگی‌مان اتفاق افتاد، دوستان ما باید همگی به کنگره وصل باشیم و دستورات راهنمایمان را درست انجام دهیم و سی‌دی‌های خودمان را بنویسیم بااینکه خودم در نوشتن کمی مشکل‌دارم ولی همیشه سی‌دی را گوش می‌دهم.

امیدوارم آن تغییر و تحولات در زندگی‌تان اتفاق بیفتد و موفق بشوید و در کنار هم حالتان خوب است و با خانواده هیچ مشکلی ندارید و انشالله به‌تمامی اهدافی که در زندگی دارید می‌رسید و من هم همیشه و تا آخر عمر دست‌بوس کنگره ۶۰ و جناب آقای مهندس دژاکام هستم، ممنون از این‌که به صحبت‌های من هم گوش کردید.


خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان محبوبه هستم یک همسفر، من هم تولد ۱۰ سال رهایی جناب آقای مهدی را به خودشان و جناب آقای مهران و هم‌سفرانشان به سرکار خانم نرگس عزیز هم تبریک می‌گویم، مطلب کوتاهی را می‌خواهم بگویم در مورد قضاوت، یک سری جوی‌های محبت و عشق بین مسافر و همسفر جریان دارد و اگر من مسافر بیایم و همسفرم را قضاوت کنم یا همسفر، مسافر را قضاوت کند این جوی‌ها مسدود می‌شوند و آن عشق و محبت به‌درستی جاری نمی‌شود و مجدداً تولد جناب آقای مهدی را تبریک می‌گویم و امیدوارم که شال نارنجی راهنمایی را در دور گردن سرکار خانم آرزو و جناب آقای مهدی ببینم، ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.


خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان آرزو هستم یک همسفر، امروز این تولد را به مسافرم و بعد هم به جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می‌کنم و ممنون و سپاسگزارم، از راهنمای مسافرم جناب آقای عباس کریمی که بسیار زحمت کشیدند ممنونم و از جناب آقای مهران راهنمای سفر دوم مسافرم که زحمت کشیدند هم بسیار ممنونم، من هم همان‌طور که مسافرم گفتند وقتی متوجه شدم که مصرف‌کننده مواد مخدر است ساک و لوازم خودم را جمع کردم و فرزندم را برداشتم و از روستای همسرم تا سر جاده نزدیک ۲ کیلومتر پیاده آمدم و ایشان به من گفت که برگرد من گفتم که برنمی‌گردم چون من تنها شرطم برای زندگی همین بوده است که اعتیاد نداشته باشی هیچ‌وقت و بعد هم من به تهران آمدم و بسیار روزهای سختی را گذراندم ولی امروز از مسافرم ممنونم چون من پدر خودم هم مصرف‌کننده بود و تنها شرط من همین بود پدر من الآن ۷۳ سال سن دارد و خدا را شکر می‌کنم که مسافر من کاری کرد که پدرم الآن هفت ماه است که دارد سفر می‌کند.

در کنگره ۶۰ از جناب آقای مهندس بسیار ممنونم که با این سن پدرم اجازه دادند که ایشان سفر کند و الآن واقعاً تغییری که من در این چندین سالی که از خداوند عمر گرفته‌ام در پدرم ندیده بودم ولی الآن واقعاً دارم می‌بینم که تغییر کرده است و خداوند را هرروز شکر می‌کنم به خاطر وجود کنگره ۶۰ و من همیشه گفتم و بازهم می‌گویم که من وقتی وارد کنگره شدم به همراه مسافرم دو سه ماه بیشتر نیامدم و راهنمای من هم رفت و من هم دیگر به کنگره نرفتم و ادامه ندادم تا اینکه به نیشابور آمدیم و به لژیون سرکار خانم نرگس آمدم و به ایشان گفتم که احساس می‌کنم که شما معلم کلاس اول دبستان من هستید و من تازه الفبا را از شما یاد گرفته‌ام و آموزش چگونه زندگی کردن و اینکه چگونه با مسافرم کنار بیایم و اینکه تا به اینجا رسیده‌ام، ممنون از اینکه به صحبت‌های من هم گوش کردید.


خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان لیلا هستم همسفر حسین، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و یک تولد بسیار زیبا با این خانواده پر از عشق را ببینیم و به جناب آقای مهدی و آقای ماهان و سرکار خانم آرزو هم تبریک می‌گویم و امیدوارم که تمامی راهنمایان با عشق در کنگره بمانند و خدمتگزار باشند، همان‌طور که جناب آقای بهزاد گفتند در بحث سی دی نوشتن من هم با سرکار خانم مهلا یک سری مشکلاتی دارم و واقعاً به ایشان حق می‌دهم چون یک همسفر خانم دردهای زیادی در زندگی‌اش کشیده است ولی فرزندان همه‌چیز برایشان مهیا بوده است بااین‌حال درست است که پدر مصرف‌کننده بوده است و یک سری برخوردهای بدی داشته‌اند ولی ما پدر و مادرها تا جایی که بتوانیم سعی می‌کنیم مکان امن را برای فرزندانمان مهیا کنیم که به‌سختی و مسیر اعتیاد نخورند و در آن اوایلی که مهلا به کنگره آمده بود من گفتم که معلوم نیست وارد لژیون چه کسی بشود و بعد در لژیون سردار عضو شده بود و کم‌کم به لژیون من آمد و همیشه می‌گفت که چرا من باید به کنگره بیایم و حسش با کنگره نمی‌گرفت ولی الآن بسیار بهتر شده است و بسیاری از آموزش‌ها را کاربردی کرده است.

این را متوجه شده است که یک سری کمبودها و نقص‌هایی در وجود خودش دارد بااینکه درست است که مجرد است و مثل ما آسیب‌هایی از اعتیاد ندیده است ولی می‌توانند که در دوستی‌ها و در درس‌هایشان و در دانشگاه وقتی با دوستان زیاد رفت‌وآمد کنی باعث می‌شود یک سری تخریب‌ها در انسان به وجود بیاید و مهلا تخریب قلیان داشته است و این را فهمید که راهش را دارد اشتباه می‌رود و الآن کنگره را بسیار بهتر فهمیده است و دنبال می‌کند و الآن وارد لژیون ویلیامز شده است و دارد سفر می‌کند و انشالله که سفرش را به‌راحتی ادامه بدهد چون پدر و مادر فقط خوشبختی و سربلندی فرزندشان را می‌خواهند و امیدوارم که مهلا پدر و مادرش را سرافراز کند، ممنون از اینکه سکوت کردید و به حرف‌های من هم گوش کردید.

خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان مهلا هستم همسفر مهدی، من هم امروز را به پدرم و همه شما عزیزان تبریک می‌گویم، در حقیقت من نوه اول خانواده بودم و در خانواده ما همه اقوام درگیر اعتیاد بودند مثل پدربزرگ دایی عمو و این‌گونه بود که من و دخترعمویم تنها آرزویمان این بود که یک‌بار خانواده ما دورهم جمع شوند و اختلافی و دعوایی بینشان نباشد و بتوانند در کنار هم باشند و من همیشه با خودم می‌گفتم که خدایا چرا من باید این زندگی را تجربه کنم و چرا باید این اتفاقات را تجربه کنم ولی گذشت تا اینکه در اوایلی که عمویم به کنگره آمده بود و از کنگره که صحبت می‌کرد من می‌گفتم شما که زیاد تغییر نکرده‌ای و به چشمم نمی‌آمد تا اینکه گذشت و از طریق لژیون سردار من وارد کنگره شدم و الآن با خودم می‌گویم که چقدر خوشحالم که پدرم مصرف‌کننده شده است.

چرا چون وقتی آن درد را حس می‌کنی لذتش بیشتر است یعنی آن روزی که پدرت بر سرت فریاد زده است اگر نبود امروز آن حرف زدن ملایم که با ملایمت صحبت می‌کند و مثل یک دوست در کنارت است و خانواده دورهم جمع هستند قدرش را نمی‌دانستیم و نمی‌دانیم که خانواده چقدر ارزش دارد، من همیشه می‌گفتم که مستقل زندگی کنم ولی الآن می‌گویم که لذت‌بخش‌ترین قسمت زندگی من وقتی است که با خانواده‌ام دورهم جمع هستیم و انسان تا سرما را تجربه نکند لذت گرما را نمی‌فهمد و از اینکه خانواده من وارد کنگره شدند بسیار خوشحالم و به‌تمامی اعضای خانواده‌ام افتخار می‌کنم بابت نعمت بزرگی مثل کنگره که به من دادند، ممنونم متشکرم که به صحبت‌های من هم گوش کردید.

 

 

 

 

تایپ و نگارش: مسافر عباس لژیون دوازده مسافر احسان لژیون هشتم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .